[1] - اين ابيات از أمير المؤمنين 7 است كه
در پايان خطبه غرّاى خود درباره توحيد ذات اقدس حقّ تعالى و صفات و أسماءِ او
ايراد فرمودهاند، در جواب ذِعْلَب كه عرض كرد:
ُ يا أميرَالْمُؤْمِنينَ! هَلْ رَأيْتَ رَبَّكَ؟!
ُ فَقالَ: وَيْلَكَ يا ذِعْلِبُ! ما كُنْتُ أعْبُدُ رَبًّا لَمْ أرَهُ.
خطبه مفصّل است. مجلسى در« بحار
الانوار» در ج از طبع حروفى حيدرى، در كتاب التّوحيد، باب از ابواب جوامع
التّوحيد، حديث، ص 304 تا ص 306 از« توحيد» صدوق با سند متّصل خود آورده است. و در
خاتمهاش وارد است كه: ذعلب از صولت اين كلام بيهوش شد و سپس إفاقه يافت و گفت: من
چنين گفتارى را نشنيدهام و ديگر مثل آنرا نخواهم شنيد.
حضرت استاد علّامه طباطبائى قدَّس
الله سرَّه در تعليقه خود بر« بحار الانوار» در اينجا فرمودهاند: اين اشعار
بهترين دليل است بر آنكه خلقت عالم از اوّلش منقطع نيست بلكه پيوسته خلقت در كار
بوده است همچنانكه خلقت از آخرش منقطع نيست و پيوسته در كار خواهد بود.
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 6