نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 501
عارف هفتاد و چند ساله خود شخصاً به پذيرائى
قيام ميكرد. نان و سبزى ميخريد، حوائج را تهيّه ميفرمود، سفره مىانداخت. و چون پس
از عيد غدير وارد شديم به هر يك از آن دو، پنج دينار عراقى عيدى داد، و با دست
مبارك خود لباس علم و معرفت و ادب بر تن بنده زاده بزرگتر حاج سيّد محمّد صادق
نمود، و او را در كسوت روحانيّت آورده بدين خِلعت رسول اللهى مخلّع فرمود، و عمامه
بر سرش پيچيد؛ و آنچه از شرائط و لوازم ارشاد و هدايت بود، نه آنكه دريغ ننمود
بلكه بطور أتمّ و أكمل درباره ايشان انجام داد، و توصيه فراوان نمود تا دروسشان را
خوب بخوانند و با دقّت و مطالعه و تحقيق بخوانند و اشكالاتشان را بپرسند و نفهميده
از درسى نگذرند، و عالم عامل جامع بار آيند.
و ميفرمود: ارزش عالم عامل از دنيا و آخرت بيشتر است؛ از هر چه به
تصوّر آيد بيشتر است. ميفرمود: مرحوم آقا (قاضى) يك عالمى بود كه از جهت فقاهت بى
نظير بود. از جهت فهم روايت و حديث بى نظير بود. از جهت تفسير و علوم قرآن بى نظير
بود. از جهت ادبيّات عرب و لغت و فصاحت بى نظير بود، حتّى از جهت تجويد و قرائت
قرآن. و در مجالس فاتحهاى كه أحياناً حضور پيدا مىنمود، كمتر قارى قرآن بود كه
جرأت خواندن در حضور وى را داشته باشد، چرا كه اشكالهاى تجويدى و نحوه قرائتشان را
مىگفت.
قرائت حضرت حدّاد اشعارى را كه مرحوم قاضى براى ايشان
مىخواندهاند
مرحوم قاضى هر وقت به كربلا مشرّف مىشد و در كلبه حقير نزول اجلال
ميفرمود، علاوه بر آنكه چنان غرق درياى خروشان معارف بود معذلك گهگاهى از اشعار
آبداربراى من ميخواند. از جمله اين اشعار را خواند كه در استعمال الفاظ مشتركه
وارد است
: يا
خَلىَّ الْبالِ قَدْ بَلْبَلْتَ بِالْبِلْبالِ بالْ
بِالنَّوَى
زَلْزَلْتَنى وَ الْعَقْلُ فى الزِّلْزالِ زالْ
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 501