نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 462
استنادش تمام و إسنادش به ثبوت برسد. و
مجرّد امكان، دليل بر وقوع نمىگردد. مطالبى كه در اين زمينه از بايزيد بَسطامى و
منصور حلّاج آمده است، دليل بر عدم كمال آنان است.
جرم و گناه حسين بن منصور حلّاج، كشف اسرار بود
يكى از عالىترين ثمره استاد همين است كه شاگرد را خودسر و يَله
نمىگذارد؛ و محال است با تحقّق معانى عاليه عرفانيّه در شاگرد، اين نحوه از كلمات
از او صادر شود. حسين منصور حلّاج استاد نداشت؛ و همين موجب خطرات براى وى شد.
نظير اين معنى را باباطاهر عريان ميگويد
: به هر
ألْفى ألِف قَدّى برآيُو
ألِف
قَدُّم كه در ألْف آمَدُسْتُم
و سعدى شيرازى نه از راه توحيد و عرفان، بلكه از جهت ادّعاى علوّ
أدبيّات و بلاغت خود ميگويد
: هر كس
به زمانِ خويشتن بود
من
سعدى آخر الزَّمانم
حضرت آقا حاج سيّد هاشم، طريقه حلّاج را ردّ ميكردند و ميفرمودند: در
آنچه از او نقل شده مطالبى است كه دلالت بر نقصان او دارد. از صدر اسلام تا كنون
كسى به جامعيّت مرحوم آقا (قاضى) نيامده است. و ابداً از ايشان و يا احدى از
شاگردانشان اينگونه مطالب ديده نشد.
مرحوم آقا روزى به من گفتند: سيّد هاشم! سرّ را فاش مكن كه گرفتار
مىشوى! روزى ميرسد كه از اطراف و أكناف بيايند و عتبه درت را ببوسند.
ميفرمودند: من در تمام مدّت عمر يكبار آنهم در حقيقت بواسطه محذور و
حيا سرّى را فاش كردم و تا بحال كه دهها سال است از آن ميگذرد گرفتار آنم.
منصور حلّاج اصل مطالبش همان مطالب سائر عرفاست و چيز دگرى ندارد؛
امّا چون فاش كننده اسرار إلهى بود، خلقى را به فتنه و فساد انداخت و سَرش را
بالاى چوبه دار برد.
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 462