responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 376

مندكّه و هيچ و بدون قدرت و حيات در برابر آن وجود عزيز و مستقلّ و قادر و حىّ ادراك كند.

در اينجاست كه اهل توحيد لب نمى‌گشايند، و اگر بگشايند و بگويند: در عالم هستى يك وجود مستقلّ و مختار و ذى اراده و يك وجود عليم و سميع و قدير و بصير و حىّ و قيّوم بيش نيست، و همه موجودات بطور كلّى فانىِ محض در برابر آن وجودند، مردم ايشان را زنديق و كافر مى‌شمرند و ميگويند: شما چگونه به اين قدرتها و مراكز عظمت و حيات و علم در دنيا ميگوئيد: بى اثر، و آنها را فانى محض ميدانيد؟! چگونه فرعونها و نمرودها و شيطان را مقهور و مسخّر امر حقّ ميدانيد؟! اين نيست مگر عين كفر و نسبت كار قبيح و زشت را به خدا دادن. امّا نميدانند كه فرق است ميانه تكوين و تشريع. عالم تكوين و ايجاد و وجود در راهى براى خود در حركت است، و مسائل عالم تشريع مسائل دگرى است، و نبايد با هم مخلوط و ممزوج شوند؛ و الّا همين تكفيرها و تفسيق ها پيدا مى‌شود. عجيب اينجاست كه خود محيى الدّين عربى در مقدّمه «فتوحات» به كلام حضرت سيّد العابدين و إمام السّاجدين 7 استشهاد نموده، و دو بيت از آن حضرت را در اين باره نقل ميكند.

نقل محيى الدّين از حضرت سجّاد، أشعار كتمان توحيد را

محيى الدّين ميگويد: اگر كتمان سرّ لازم نبود و أسرار توحيد براى جميع مردم قابل ادراك بود، لَمْ يَكُنْ لِقَوْلِ الرَّضىِّ مِن حَفَدَةِ عَلىِّ بْنِ أبى طالِبٍ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ و سَلَّمَ مَعْنًى إذْ

قالَ:

يَا رُبَّ جَوْهَرِ عِلْمٍ لَوْ أَبُوحُ بِهِ‌

لَقِيلَ لِى أَنْتَ مِمَّنْ يَعْبُدُ الْوَثَنَا

وَ لَاسْتَحَلَّ رِجَالٌ مُسْلِمُونَ دَمِى‌

يَرَوْنَ أَقْبَحَ مَا يَأْتُونَهُ حَسَنَا [1]

______________________________ [1] «فتوحات مكّيّه» طبع مطبعه اميريّه- مصر، ج 1، مقدّمه كتاب، ص 32؛ أقول: مجموع اين اشعار چهار بيت است‌

: إنّى لَاكْتُمُ مِنْ عِلْمى جَواهِرَهُ‌

كَيْلا يَرَى الْحَقَّ ذو جَهْلٍ فَيَفْتَتِنا

وَ قَدْ تَقَدَّمَ فى هَذا أبو حَسَنٍ إلَى‌

الْحُسَيْنِ وَ أوْصَى قَبْلَهُ الْحَسَنا

با دو بيتى كه محيى الدّين ذكر نموده است. در ج 7، ص 35 و 36 «الغدير» اين اشعار را از آن حضرت نقل نموده است، و در پاورقى آن گويد: آلوسى در تفسيرش ج 6، ص 190 از آنحضرت آورده است.

و أقول اينكه: مرحوم محقّق فيض كاشانى در مقدّمه كتاب «وافى» و در «الاصول الاصيلة» ص 167 از حضرت حكايت نموده است. و محدّث ارمَوى در تعليقه بر آن گويد: نسبت اين اشعار به حضرت امام زين العابدين 7 مشهور است و در غالب از كتابهاى مصنّف (ره) از حضرت مأثور، حتّى غزالى در كتب خود نقل كرده است و به آنحضرت نسبت داده است.

و عبد الوهّاب شعرانى در «اليواقيت و الجواهر» طبع مكتبه الحلبى (سنه 1378) در مقدّمه آن در ج 1، فصل ثالث فى بيان إقامةِ العذرِ لاهلِ الطّريق فى تكلُّمِهم فى العِبارات المُغلَقَةِ على غَيرِهم، در ص 21 از محيى الدّين حكايت ميكند كه: نَقَل الإمامُ الغَزالىُّ فى «الإحيآء» و غَيرِه عَن الإمام زينِ العابدينَ علىِّ بنِ الحسينِ رضىَ اللَه عَنهُ أنّهُ كان يَقول؛ در اينجا آن دو بيت وارد در «فتوحات» را ذكر ميكند و پس از آن ميگويد: قالَ الغَزالىُّ: و المرادُ بِهذا العلمِ الّذى يستحِلّونَ به دمَه هو العلمُ اللَدنىّ الّذى هو علمُ الاسرارِ، لا مَن يتولَّى مِن الخلفآء و مَن يَعزِلُ كما قالَه بعضُهم. لانّ ذلك لا يستحِلّ علمآءُ الشَّريعَة دمَ صاحِبه و لا يقولونَ له: أنتَ ممّن يَعبُد الوَثَنَ- انتهى. فتأمّلْ فى هذَا الفصلِ فانّه نافعٌ لكَ و اللهُ يَتولَّى هُداكَ.

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 376
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست