نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 355
در اينحال ديدم مردى را كه از آخر جمعيّت
برخاست و صدايش را بلند كرد، و با سوءِ ادب، رسول الله صلّى الله عليه و آله و
سلّم را مخاطب نموده مىگفت:
يا هذا! (بِهَذَا الْلَفظِ) لا نُحَكِّمُكَ بِإمْضاءِ الثَّلاثِ، وَ
لا بِتَصْويبِكَ حُكْمَ اولَئِكَ الَّذينَ رَدُّوها إلَى واحِدَةٍ! «اى مرد! (به
همين لفظ!) ما حكم تو را به امضاى سه طلاق و واقع شدن آن زن را سه طلاقه نمىپذيريم،
و درست پنداشتن و تصويبت را درباره حكم آنهائيكه آن طلاق را به يك طلاق ارجاع
دادهاند نيز نمىپذيريم!»
در اينحال چهره رسول أكرم از شدّت غضبى كه بر آن مرد نموده بود سرخ
شد، و صدايش را بلند نمود: هِىَ ثَلَاثٌ كَمَا قَالَ (تَعَالَى): لَا تَحِلُّ لَهُ
(مِن بَعْدُ) حَتَّى تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ!
تَسْتَحِلُّونَ الْفُرُوجَ؟! «آيا شما نكاح زنان مُحَرَّمه را حلال
مىشماريد؟!»
و رسول خدا به قدرى اين عبارات را تكرار مىنمود تا آنكه آنها را به
كسانى كه در دور بيت الله به طواف مشغول بودند شنوانيد. و آن مرد متكلّم بى ادب،
ذوب شد و مضمحلّ شد بطوريكه در روى زمين اثرى از وى باقى نماند.
من مىپرسيدم: اين مردى كه رسول خدا را به غضب درآورد چه كسى بود؟ به
من گفته شد: إبليس لَعَنهُ اللهُ بود. و من از خواب بيدار شدم. [1]
______________________________
[1] «فتوحات مكّيّه» طبع دار الكتب العربيّة، ج 4، ص 552. محيى
الدّين در اينجا ميگويد: اين قضيّه براى من در سنه 599 در مكّه ميان باب حَزْوَرَة
و باب أجياد واقع شد، و آن مردى كه براى رسول خدا «صحيح بخارى» را قرائت ميكرد،
مرد صالح: محمّد بن خالد صدفى تِلِمْسانى بود، و او همان كسى است كه براى ما كتاب
«إحياء العلوم» غزّالى را قرائت مىنمود. و ايضاً در ص 274 و 275 از كتاب «وصايا»
ى محيى الدّين كه مكتبه قصيباتى آنرا مجدّداً طبع نموده است، موجود است.
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 355