نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 352
در «محاضرات» محيى الدّين بسيارى از مطالب،
خلاف عقيده ماست؛ آنها را قبول نمىكنيم؛ آنچه موافق تاريخ صحيح است و منافاتى با
اصول ما ندارد البتّه مىپذيريم. و مطلب درباره «فتوحات» او و سائر كتابهاى او نيز
از همين قبيل است.
محيى الدّين و سائر عرفاء، هر يك در مقام بقاء بعد از فناء نور
خاصّى دارند
مطلب ديگر آنكه: عرفاى عاليقدر كه به مقام فناء فى الله رسيدهاند،
پس از اين مقام در مقام بقاءِ بالله، تابع ظروف و اعيان ثابته خود مىباشند. بعضى
از آنها بسيار نورانى و وسيعاند و بعضى ديگر در مراحل و درجات مختلف، و بطور كلّى
هر يك از آنها داراى نورى مخصوص به خود، و احاطهاى مختصّ به خويشتن مىباشند؛ و
بعضى از آنها نور و سعه وجوديشان اندك است.
قاضى نور الله در شرح حالات ملّا عبد الرّزّاق كاشى گويد: صاحب «جامع
الاسرار» قَدّس اللهُ سرَّه (سيّد حيدر آملى) با آنكه در مواضعى با شيخ محيى
الدّين مخالف افتاده بعد از استدلال بر اختلاف شيخ عقلًا و نقلًا و كَشفاً
ميفرمايد: وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ
[1]، در بسيارى از مواضع شيخ عبد الرّزّاق را ثنا گفته و اعتراف به صحّت كشف او
نموده و از خداى تعالى درخواست وصول به مقام او را نموده است. [2]
كلام سعد الدّين حَمَوىّ درباره محيى الدّين و شهاب الدّين
سُهْرَوَردىّ
و نيز قاضى نور الله در شرح حال شيخ شهاب الدّين سهروردى گويد: در
«رساله إقباليّه» از شيخ علاء الدّوله سمنانى منقول است كه: از شيخ سَعد الدّين
حَمَوىّ پرسيدند كه: شيخ محيى الدّين عربى را چون دريافتى؟!
گفت: بَحْرٌ مَوّاجٌ لا نِهايةَ لَهُ. ( «دريائى است پر خروش كه
پايان ندارد.»)