نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 350
اينانند كه با نور كشف و شهود در مىيابند
كه: ولايت متن نبوّت است، و نبوّت و ولايت راه و طريق توحيد است. فلهذا اگر هزار
قَسم و يا دليل هم براى آنان اقامه كنند كه: علىّ 7 خليفه رسول خدا
نبود، و پيغمبر براى خود خليفهاى را معيّن نكرد و وصيّى را قرار نداد، قبول
نمىكنند و نمىتوانند قبول كنند؛ چونكه در برابر خود، خدا را و جميع حقائق را
بالشُّهود و العَيان نه بالْخَبَر و السَّماع ادراك مىكنند.
كسى كه خدا را يافت همه چيز را يافته است، در اينصورت آيا متصوّر است
كه به توحيد برسد و نبوّت و ولايت را كه حقيقت و عين آنند نيابد؟! اين امر، امر
معقول نيست.
بنابراين، جميع عرفاى غير اسلام و يا عرفاى مسلمان غير شيعه كه
نامشان در تواريخ مسطور است؛ يا در باطن مسلمان و شيعه بودهاند، غاية الامر
بواسطه عدم مساعدت محيط بواسطه حكومتها و قضات جائره و عوامّ النّاس كالانعام- كه
چه بسيار از بزرگان از عرفا را بواسطه عدم كتمان سرّ و ابراز امور پنهانى، به قتل
و غارت و نهب و سوزاندن و به دار كشيدن محكوم كردهاند- از ابراز اين حقيقت
خوددارى نمودهاند، زيرا هيچ عاقلى كه بر خودش مطلب مكشوف شده است، راضى ندارد
آنرا افشا كند و خود را طعمه سگان درنده و گرگان آدميخوار قرار بدهد؛ و يا به مقصد
و مقصود نرسيدهاند و ادّعاى عرفان و وصول را دارند، و با كشف امرى، خود را فرعون
كرده، مردم را به سجده خود فراخواندهاند.
محيى الدّين عربى و ابن فارض و ملّا محمّد بلخى صاحب «مثنوى» و عطّار
و أمثالهم كه در تراجم و احوال، حالشان ثبت و ضبط است، بدون شكّ در ابتداى امر خود
سنّى مذهب بودهاند؛ زيرا در حكومت سنّى مذهب و شهر سنّى نشين و خاندان سنّى آئين
و حاكم و مفتى و قاضى و امام جماعت و مؤذّن تا برسد به
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 350