responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 301

آنقدر از اين ارواح طيّبه و مجاهده فى سبيل الله به جهاد اكبر، و وارستگان عالم توحيد در ميان ما بسيار است كه قدر و قيمتشان را نميدانيم و براى برقرارى آثار و قبورشان تلاش نداريم؛ در حاليكه هر كدام آنها يگانه دُرّ و گوهر گرانبها بلكه برون از بهائى ميباشند كه از دنيا و آخرت مجموعاً، قيمتشان فزونتر است.

عذابهاى آسمانى نتيجه اهانت به مقدّسات است‌

قحطى ها، كمبودها، سيلهاى نامتوقّع، زلزله‌هاى خانمان برانداز، جنگهاى بدون اصل و اساس، اسراف و تَرَف و زياده روى‌هاى بيجا كه انسان را به طغيان مى‌كشاند، همه نتيجه و واكنش اينگونه ناسپاسى‌ها و اين طريق اهانت به مقدّسات علمى و دينى و آثار مذهبى و اسلامى و تشيّع [1] است كه چون وارد

______________________________ [1] أمير المؤمنين 7 ميفرمايد:

لا يَتْرُكُ النّاسُ شَيْئًا مِنْ أمْرِ دينِهِمْ لِاسْتِصْلاحِ دُنْياهُمْ إلّا فَتَحَ اللَهُ عَلَيْهِمْ ما هُوَ أضَرُّ مِنْهُ‌

. ( «نهج البلاغة» حكمت 106؛ و از طبع مصر و تعليقه شيخ محمّد عبده، ج 2، ص 161)

«مردم بجهت آبادانى دنياى خودشان، چيزى از امور دينشان را رها نمى‌كنند مگر آنكه خداوند مى‌گشايد براى آنها- در پاداش اين عملشان- چيزى را كه ضررش براى آنها بيشتر از ضرر دنيوى آن امر از دست رفته مى‌باشد.»

محيى الدّين عربى در كتاب «محاضرات» خود در ص 166 از ج 2 گويد: شاطبى در علّت مرگ عليم بن هانى عمرى كه از فقهاء و زهّاد مشهور بوده است چنين آورده است: اين سيّد ناچار شد درباره امر مهمّى كه بر او نازل شده بود با سلطان ملاقات كند. از محلّ خود حركت كرد به سوى او، تا اينكه وارد شد در شهرى كه سلطان در آنجا بود. شب جمعه‌اى با خداى خود خلوت نمود و در آن نماز خواند و سوره‌اى كه در آن سجده بود قرائت نمود، چون به سجده افتاد از خدا خواست جان او را بگيرد و با سلطان اجتماع نكند. در حال سجده ديگر كلامش قطع شد. او را برداشتند، دو روز درنگ كرد و بدون آنكه سخنى بگويد فوت كرد.

و اين شيخ مردى بود كه خانه او را غارت كرده بودند و شروع كرد به گريستن. فقهاء و ادباء در نزد وى گرد آمدند و او را دعوت به صبر مى‌نمودند و او را دلدارى ميدادند. او در پاسخشان گفت: من گريه نمى‌كنم براى آنكه دنيا از دستم رفته است، وليكن گريه‌ام به علّت آنستكه براى من از پيغمبر صلّى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود:

ما اسْتَخَفَّ قَوْمٌ بِعالِمِهِمْ وَ انْتَهَكوا حُرْمَتَهُ إلّا سُلِّطَ عَلَيْهِمُ الْعَدُوُّ

. «هيچ قومى عالمشان را سبك نمى‌شمرند و حرمت او را پاره نمى‌كنند مگر آنكه دشمن بر آنان مسلّط مى‌شود.» شيخ در همان سال غارت، فوت كرد و خداوند در سال بعد دشمن را بر شهر مسلّط نمود بطوريكه با بدترين قسمى از آنان انتقام گرفت و حكايت و داستان زشتشان سالهاى متمادى زبانزد خاصّ و عامّ شد؛ با آنكه تعدادشان فراوان و قوّتشان عظيم بود امّا اينها دستى از آنان نگرفت و همينطور كه شيخ گفته بود واقع شد.

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 301
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست