نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 28
در حاليكه مشغول كار بود و لحظهاى كوره و
چكّش و گاز انبر آهنگير تعطيل نشد، اين اشعار را با چه لحنى و چه صدائى و چه شورى
و چه عشقى و چه جذّابيّت و روحانيّتى براى من خواند:
در اين حال شاگرد برگشت. آقا فرمود: ميعاد ما و شما ظهر در منزل براى
اداى نماز! و نشانى منزل را دادند.
نماز ظهر روز نيمه شعبان در منزل حدّاد، و به امامت ايشان
قريب اذان ظهر به منزل ايشان در خيابان عبّاسيّه، شارع البريد، جنب
منزل حاج صمد دلّال رفتم. منزلى ساده و بسيار محقّر، چند اطاق ساده عربى و در
گوشهاش يك درخت خرما بود، و چون يك اشكوبه بود ما را به بام رهبرى
در تعليقه« مثنوى» گويد: لَوْ
أنزَلْنا اشاره به آيه واقعه در سوره مجادله است كه: لَوْ أَنْزَلْنا هذَا
الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ
اللَّهِ. يعنى« اگر اين قرآن مجيد را بر كوهى ميفرستاديم، ميديديم(
ميديدى) او را ترسنده و شكافته شده از بيم خدا؛ اينست مَثلها كه ميزنيم