responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 265

بنگريم، چقدر كوتاه و سبك و بدون ارزش به ولايت نظر نموده‌ايم! عيناً مانند مورى كه در باغ سلطان با خَدَم و حَشَم و گل و ريحان و عزّت و جلالت وى، و با وسعت نفوذ امر و نهى او، فقط لطف وى را در دانه‌اى ميداند كه به لانه مى‌كشد، و قهر او را در شبنمى كه در لانه‌اش فرود مى‌آيد

! پشّه كِىْ داند كه اين باغ از كِىْ است‌

كو بهاران زاد و مرگش در دِىْ است‌

آرى، در اينجا درست كلام مولانا درباره ديدگاه مردم محجوب با ولايت كلّيّة الهيّه صادق است كه‌

: حقّ آن شه كه تو را صاف آفريد

كرد چندان مشعله در تو پديد

آن چنان معمور و باقى داشتت‌

تا كه دَهرىّ در [1] ازل پنداشتت‌

شكر دانستيم آغاز تو را

انبيا گفتند آن راز تو را

آدمى داند كه خانه حادث است‌

عنكبوتى نى كه در وى عابث [2] است‌

[3] پشّه كِى داند كه اين باغ از كِىْ است‌

كو بهاران زاد و مرگش در دِى است‌

كرم كاندر چوب زائيد است حال‌

كى بداند چوب را وقت نهال‌

ور بداند كرم از ماهيّتش‌

عقل باشد، كرم باشد صورتش‌

عقل [4] خود وا مى‌نمايد رنگها

چون پرى دور است از آن فرسنگها

از مَلَك بالاست چه جاى پرى‌

تو مگس پرّى، به پستى مى‌پرى‌

گرچه عقلت سوى بالا مى‌پرد

مرغِ تقليدت به پستى مى‌چرد

علم تقليدى وبال جان ماست‌

عاريه است و ما نشسته كان ماست‌

______________________________ [1] در نسخه بدل: از

[2]. بازى كننده. (تعليقه‌

[3]) آدمى كه خانه بنا كرده است ميداند كه اين خانه نوبنياد است، و عنكبوت كه در آن خانه مسكن كرده، اين خانه را قديم ميداند. (تعليقه‌

[4]) مراد عقل جزوى است كه عقل معاش باشد. (تعليقه‌

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 265
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست