responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 241

نعمتهاى خداوند متعال كفران مورز؛ و اگر از تو خواستند كه به اين مطالب شهادت دهى، تو اداى شهادت كن! چرا كه خداوند ميفرمايد: حقّاً خداوند شما را امر ميكند كه امانتها را به سوى صاحبانش برگردانيد؛ و نيز خدا ميفرمايد: كدام كس ستمكارتر است به خدا از آنكه شهادتى را كه نزد اوست كتمان نمايد؟

من گفتم: من أبداً افشاى سرّ نمى‌كنم، و كتمان شهادت نمى‌نمايم.

يزيد گفت: پس از آن حضرت أبو الحسن موسى 7 گفت: در اينحال رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم او را براى من توصيف كرد و فرمود: علىّ پسر توست كه به نور خدا نظر ميكند و با تفهيم خدا مى‌شنود و به حكمت خدا سخن ميگويد، درست و راست كار ميكند و خطا نمى‌نمايد، و در امور ميداند و در امرى بواسطه جهالت در نمى‌ماند. او سرشار از حكمت و فصل قضاء و استوارى در حكم، و لبريز از علم و دانش و درايت شده است. امّا چقدر درنگ و توقّف تو در اين دنيا با او بعد از اين كم است! اين توقّف به قدرى كوتاه است كه قابل احصاء نيست. پس چون از سفرت بازگشتى به اصلاح امورت بپرداز و از هر چه ميخواهى خود را فارغ ساز؛ زيرا كه تو از اين دنيا در آستانه كوچ هستى و همنشين با غير آن. پسرانت را گرد آور و خداوند را در اين وصيّت‌ها بر آنان گواه بگير؛ و خداوند در گواهى و شهادت بس است.

پس فرمود: اى يزيد، مرا در اين سال ميگيرند؛ و علىّ پسرم همنام علىّ ابن أبى طالب 7 است و همنام علىّ بن الحسين عليهما السّلام، كه به او فهم و علم و نصرت و رداى عظمت أمير المؤمنين داده شده است؛ و وى حقّ تكلّم و اظهار ندارد مگر آنكه چهار سال از مرگ هرون بگذرد. چون چهار سال سپرى شد، از او هر چه ميخواهى بپرس كه إن شاء الله تعالى پاسخت را خواهد

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 241
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست