نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 225
أبو الحسن الرّضا 7 در ميان
طائفه بنى زُرَيق ايستادند، و در حاليكه صداى خود را بلند نموده بودند به من
گفتند: اى احمد! گفتم: لبّيك! فرمود: چون رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم
رحلت نمودند، مردم براى خاموش كردن نور خدا كوشيدند؛ امّا خداوند إبا نمود مگر از
اينكه نور خود را تمام كند به أمير المؤمنين 7. و چون أبو الحسن موسى
بن جعفر عليهما السّلام وفات نمود، علىّ بن أبى حمزه در خاموش كردن نور خدا كوشيد،
امّا خداوند إبا نمود مگر اينكه نور خود را تمام كند.
اهل حقّ چنانند كه: اگر يكى بر آنان وارد شود و به جمعيّتشان افزوده
گردد خوشحال مىشوند، و اگر يكى از ميانشان خارج شود و از جمعيّتشان كم گردد جزع و
فزع نمىكنند؛ چرا كه ايشان امرشان بر يقين استوار است. و اهل باطل چنانند كه: اگر
يكى بر آنان افزوده شود خوشحال مىگردند، و اگر يكى از ميانشان خارج شود جزع و فزع
مىكنند؛ چرا كه ايشان امرشان بر شكّ و ترديد سوار است. خداوند جلّ جلاله ميگويد: فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ.
(ايمان بر دو گونه است: مستقرّ و مُستَودع.)
حضرت رضا فرمود: حضرت صادق 7 فرمود: معنى مستقرّ، ثابت و
پابرجاست؛ و معنى مستودع، عاريه و بدون بنيان.»