نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 218
411 فَصَلاحى
الَّذى زَعَمْتُمْ فَسادى
وَ
فَسادى الَّذى زَعَمْتُمْ صَلاحى (4)
ما
عَلَى مَنْ أحَبَّ مَوْلَى الْمَوالى
وَ
ارْتضاهُ لِنَفْسِهِ مِنْ جُناحِ (5) [1]
1- اى گروه آدميان! من مجنون و ديوانه نشدهام؛
وليكن من مست محبّت اويم در حاليكه دلم هشيار است.
2- آيا شما دو دست مرا در غُلّ نمودهايد بدون آنكه جرم و گناهى
مرتكب شده باشم غير از آنكه من در محبّت و عشق سوزان وى آشكارا شدهام و مشهور و
شهره گشتهام، و بواطن و اسرار مخفيّه محبّتم را ظاهر ساختهام؟!
3- من مفتون و گرفتار محبّت دوستى و محبوبى شدهام كه ابداً توانِ
آنرا ندارم تا از دَرش به جاى ديگر تحوّل پيدا نمايم.
4- بنابراين آنچه را كه شما براى من مصلحت مىپنداريد، فساد من است؛
و آنچه را كه براى من مفسده به شمار مىآوريد صلاح حال من است.
5- گناه و معصيتى ننموده است آنكه خداى مولى الموالى را دوست داشته
باشد، و وى را براى محبّت و همنشينى خود اتّخاذ نموده باشد.
أنبياء و اولياء چون از كأس وصال نوشيدهاند، زبان حالشان پيوسته به
اين ابيات مترنّم است