نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 159
حالا كه ميخواهند ايشان سوار ماشين شوند،
يكى دست مىبوسد، يكى پا مىبوسد، يكى درِ ماشين را مىبوسد؛ پس از آنكه ايشان در
ماشين نشستند، از بيرون ماشين شيشه ماشين را مىبوسيدند. بارى، ماشين در ميان
انبوه جمعيّت بدينگونه حركت نموده و به سوى همدان آمد.
پس از آنكه رفقاى همدانى مشكلات سلوكى خود را بيان كردند و همگى
كامياب و سرشار و شاداب گشتند حضرت آقا به صوب طهران مراجعت فرمودند.
ملاقات و خلوت مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضى مطهّرى با حضرت آقا
حاج سيّد هاشم حدّاد رحمةُ الله عليهما
مرحوم مطهّرى با حقير سوابق دوستى و آشنائى ديرين داشت، و ذكر مبارك
حضرت آقا با وى كم و بيش- نه كاملًا- به ميان آمده بود. و اينك كه آقا از كربلا به
طهران آمدهاند ايجاب مىنمود كه اين دوست ديرينه نيز از محضرشان متمتّع گردد. روى
اين اصل، بنده جناب مطهّرى را خبر كردم و ايشان در بنده منزل احمديّه دولاب تشريف
آوردند و در مجلس عمومى ملاقات انجام شد. و سؤالاتى نيز از ناحيه مرحوم مطهّرى شد
كه ايشان پاسخ دادند. مرحوم مطهّرى شيفته ايشان شد، و كأنّه گمشده خود را اينجا
يافت. و سپس مرتبه ديگر آمد و باز ساعتى در اين اطاق عمومى بيرونى با هم سخن و
گفتگو داشتند.
آنگاه صديق ارجمند مرحوم مطهّرى به بنده گفت: آيا ممكن است حضرت آقا
به من يك ساعتى وقت بدهند تا در خلوت و تنها با ايشان ملاقات داشته باشم؟! عرض
كردم: اشكال ندارد. ايشان وقت ميدهند، و مكان خلوت هم داريم!
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 159