نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 137
سال پوست عوض مىكنند، يعنى از پوست سابق
خود بيرون مىآيند. در اينصورت اگر شما بدان پوست نظر نمائيد مىبينيد كاملًا يك
مار است، سر دارد، بدن دارد، دم دارد، رنگ و نقش و راههاى گوناگون جسم او به
همانگونه است؛ و شايد در بَدْوِ امر انسان گمان نكند كه اين پوسته است، و آنرا مار
حقيقى تصوّر كند. چون جلو برود و بر آن دست گذارد، معلوم مىشود كه اين فقط پوسته
است و مار از آن بيرون رفته است.
حضرت آقاى حدّاد ميفرمايد: مَثل من اينطور است. من از خودم بيرون
مىآيم و جاى ديگر ميروم. خودم كه از آن بيرون آمدهام عبارت است از حدّاد با تمام
شؤون خود، از بدن و افعال و اعمال و ذهن و عقل و تمام آثار و لوازم آن؛ با آنكه
تمام اينها بجاى خود هستند، و به كارهاى خود از كارهاى طبيعى همچون عبادات و
معاملات و برخوردها و خواب و خوراك و علوم ذهنيّه تفكيريّه و علوم عقليّه كلّيّه و
علوم قلبيّه مشاهديّه مشغولند؛ اينها بدون آنكه ذرّهاى تغيير كنند بجاى خود
هستند، ولى من ديگر آنها نيستم، من بيرون آمدهام.
يعنى تمام اين بدن و آثارش، و تمام علوم ذهنى و عقلى و قلبى و
آثارشان، و تمام قدرتهاى آنها، و جميع انحاء حياتشان، همچون پوست مار مىشود كه
تمام اينها در برابر حقيقت من جز پوستهاى چيزى نيست، و حقيقت من كه به آن من گفته
مىشود جاى دگر است.
آنجا كجاست؟! مسلّماً بايد جائى باشد كه از جزئيّت و كلّيّت كه موطن
بدن و مثال و عقل است، برتر و عالىتر و راقىتر باشد. آنجا كلّيّتى است ما فوق
همه كلّيّت ها، و تجرّدى است بالاى تجرّدها، و بساطتى است برتر از بساطت ها، و
جائى است لا يتناهى مُدَّةً و شِدَّةً و عِدَّةً بما لا يتناهى. آنجا عالم فَناى
مطلق و اندكاك در ذات حقّ متعال جلّتْ عظمتُه مىباشد.
آنجا مقام عبوديّت مطلقه است، كه در تشهّد بر رسالت مقدّم داشته شده
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 137