نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 134
و باب مراوده و مكاتبه ميان ما و ايشان بحمد
الله و المنّه تا آخر عمر شريفشان باز بود. و حتّى پس از مراجعت حقير از نجف به
طهران گهگاهى به محضرشان در قم و يا در طهران منزل مرحوم حاج ميرزا أبو القاسم عطّار
مشرّف مىشدم و بهرمند مىگشتم؛ ولى رابطه استادى و شاگردى كه ميان حقير و حضرت
علّامه و حضرت انصارى و حضرت حدّاد برقرار بود چيز ديگرى بود. و اين حقير حريص
بودم كه آقاى حاج سيّد إبراهيم را هم به اين مائده دعوت كنم؛ و روابط خلوص و اخلاص
حقير ايجاب مىنمود كه در اين طعام، تنها بر سر سفره ننشينم.
بارى، جناب دوست حميم و صديق ارجمند اين حقير: آية الله حاج سيّد
ابراهيم أدامَ الله أيّامَ سعادته پس از ارتحال مرحوم آقا شيخ عبّاس طهرانى رضوان
الله عليه، مدّتى را به موطن خود باختران مراجعت نموده و در مسجد صاحب اقامه جماعت
و تدريس و ترويج مىنمودند؛ و سپس به طهران آمده در قلهك در مسجدى به وظائف ارشاد
و هدايت مردم مشغول، و اينك قريب پانزده سال است كه در دِزاشيب نياوران در مسجد
المَهدىّ به اقامه جماعت و ارشاد و تبليغ و ترويج و تدريس اشتغال دارند. حقّاً
مرديست عالم و وارسته و خوش فهم و دقيق النّظر و سريع الانتقال و دلسوز و براى دين
و شريعت حميم و غمخوار كه روى همين مسائل با امراض مختلفى از قبيل اعصاب و زخم
معده ساليان دراز است كه دست به گريبانند. حفَظه اللهُ إنْ شآءَ اللهُ و عافاهُ
مِن جَميعِ الافاتِ و العاهاتِ، و أبْقاهُ اللهُ ذُخْرًا لِلإسلامِ و المُسلِمينَ
بِمُحمَّدٍ و ءَالهِ الطَّيِّبينَ الطّاهرينَ.
حضرت آقاى حاج سيّد هاشم در افق ديگرى زندگى مىنمود؛ و اگر بخواهيم
تعبير صحيحى را ادا كنيم در لا افُق زندگى ميكرد. آنجا كه از تعيّن برون
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 134