نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 127
فوق العاده مىستايند. شما چرا از ايشان
احوال آقاى انصارى را جويا نمىشويد تا ايشان را براى شما فوق مرتبه عدالت توصيف
كنند؛ و با اقرار و اعتراف به عجز معلوماتشان از ادراك معلومات آقاى انصارى،
كمالات وى براى شما مشهود شود؟!
و ثالثاً: شاگردان و ارادتمندان آقاى انصارى در همدان چند نفر بيشتر
نيستند، و اينك اسماءشان: حاج محمّد بيگزاده، حاج سيّد احمد حسينى، آقاى حاج
غلامحسين سبزوارى، آقا غلامحسين همايونى، آقا محمّد حسن بياتى، آقا ابراهيم
اسلاميّه و آقا محسن بينا؛ شرح حال و ترجمه ايشان از آفتاب روشنتر است؛ براى
كداميك از اينها اين قضيّه مجعوله ساخته و پرداخته شده و به قم رسيده است تا آقاى
... بر فراز منبر انتقاد از مرحوم انصارى نه با لفظ صريح بلكه با كنايههائى
أبْلَغُ مِن التَّصْريح بنمايد؟! شما تصوّر نفرمائيد كه اتّهام به چنين اشخاصى سهل
است؛ هر كدام از اينها در قيامت موقفى دارند و جلوى تهمت زننده را ميگيرند، و تا
از عهده جواب بر نيايد نمىگذارند يك قدم پيش برود. اين مواقف جزئى است قبل از
وصول به مواقف كلّيّه و عظيمه.
آقا حاج سيّد ابراهيم فرمودند: مىترسم اگر به همدان به خانه ايشان
روم گرچه براى تحقيق و پى جوئى حقيقت باشد، همين رفتن من در صورت كشف خلاف، تأييد
باطل باشد. زيرا من كه به لباس و زىّ اهل علم هستم، رفتن من غير از رفتن يك شخص
عادى است. و خداى ناكرده همين امضا و تأييد باطل دامنگير من شود.
عرض كردم: شبانه برويد! مخفيانه برويد! عبا را بر سر كشيد و برويد!
در منزل ايشان نرويد! در منزل رفقايشان كه ايشان در آنجا حضور بهم ميرسانند برويد!
بالاخره خداوند راههاى متعدّدى را گشوده است.
مَنْ طَلَبَ شَيْئًا وَ جَدَّ
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 127