responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جمال آفتاب و آفتاب هر نظر؛ شرحى بر ديوان حافظ نویسنده : سعادت پرور، على    جلد : 2  صفحه : 41

به ديدارش نايل شدم، ديگر او بجاى عقل من خواهد بود؛ كه:

733

«وَلَأسْتَغْرِقَنَّ عَقْلَهُ بِمَعْرِفَتى، وَلَأقُومَنَّ لَهُ مَقامَ عَقْلِهِ.»

[1]: (و هر آئينه عقل او [عامل به رضاى خود] را غرق در معرفت و شناخت خود ساخته و خود به جاى عقل او قرار خواهم گرفت.- به گفته خواجه در جايى:

خرقه زهدِ مرا آب خرابات ببرد

خانه عقل مرا آتشِ خُمخانه بسوخت‌[2]

و نيز در جايى مى گويد:

نكته دلكش بگويم: خال آن مَهْ رُو ببين‌

عقل و جان را بسته زنجيرِ آن گيسو ببين‌

حلقه زلفش تماشاخانه بادِ صباست‌

جانِ صد صاحبدل آنجا بسته يك مو ببين‌

آن كه من در جستجويش از خِرَد بيرون شدم‌

كس نديده است و نبيند مِثْلَش از هرسو ببين‌[3]

در اين موقعيّت، اظهار عقل و وجود نمودنِ عاشق، بى ادبى است، اگرچه ديگران او را به رعايت نكردن احكام عقل بى‌ادب بخوانند؛ كه:

506

«إذا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْيا، سَما وَ وَجَدَ حَلاوَةَ حُبِّ اللَّهِ، وَكانَ عِنْدَ أهْلِ الدُّنْيا كَأَنَّهُ قَدْ خُولِطَ.»

[4]: (هرگاه مؤمن از دنيا فارغ گشته و آن را رها كند، اوج گرفته و شيرينى دوستى خدا را مى يابد، و نزد اهل دنيا گويى كه به پريشانى [عقل‌] گرفتار است.) در جايى مى گويد:

اى كه دائم به خويش مغرورى!

گر تو را عشق نيست، معذورى‌


[1] - وافى، ج 3، ابواب المواعظ، باب مواعظ اللَّه سبحانه، ص 40.

[2] - ديوان حافظ، چاپ قدسى، غزل 34، ص 61.

[3] - ديوان حافظ، چاپ قدسى، غزل 489، ص 353.

[4] - اصول كافى، ج 2، ص 130، روايت 10.

نام کتاب : جمال آفتاب و آفتاب هر نظر؛ شرحى بر ديوان حافظ نویسنده : سعادت پرور، على    جلد : 2  صفحه : 41
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست