responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 99

و تسلى نخواهم يافت، چگونه خود را تسلى دهم كه هر لحظه اندوه من رو به ازدياد است و عظمتم در اين راه مبدل به خوارى شده؟ مى‌گويند: استخوان‌هاى آدمى خواهد پوسيد و من مى‌گويم: كه اگر استخوان‌هايم در وسط گور بپوسند دوستى تو از دل زائل نخواهد شد، دل من از زمان‌هاى پيش شراب محبت تو مى‌نوشيد، حتى در ايام صباوت و كودكى.

در سرم فتنه‌اى و سودايى است‌

در سرم شورشى و غوغايى است‌

هر دم از ترك چشم غمازى‌

در دلم غارتى و يغمايى است‌

پس اين پرده دلربايى هست‌

دل زجا رفتن من از جايى است‌

ساقيى هست زير پرده غيب‌

كه به هر گوشه مست و شيدايى است‌

در درون هست خمر و خمارى‌

كز برون مستيى و هى‌هايى است‌

از تو اى آرزوى دل شدگان‌

در دل هر كسى تمنايى است‌[1]

بدين حال و حالت، آن جوان همراه مى‌آمد تا بدان شهر از يمن كه مقصود ما بود رسيديم.

آن كس را كه طالب ديدارش بوديم از مأواى او پرسيده، به در خانه‌اش رفتيم. در بكوفتيم، فى الحال يكى در باز كرد، مانند كسى بود كه گويى اهل قبور است، ما را به درون خانه دعوت كرد. آن جوان بر همه سبقت نموده سلام كرد و با او مصافحه نمود. وى جواب سلام داد و با او با نحو ديگرى مكالمه كرد و بشارت داد به زبان حال او را به امرى كه گويا نسبت به او روى خواهد داد.

پس آن جوان سبقت در كلام كرده بدو گفت: اى سيد من! خداى تعالى شما و امثال شما را پزشك بيمارى‌هاى دل و معالجه كننده دردهاى گناه قرار داده، مرا


[1] -فيض كاشانى.

نام کتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 99
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست