responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 368

هركس بيت را ببيند صاحب آن را نيز خواهد ديد، روى شوق و عشق به پدر گفت:

چرا مرا با خود نمى‌برى؟ پدر گفت: زمان حج تو نرسيده است. طفل به شدت گريست و با اصرار از پدر خواست تا او را همراه خود ببرد.

سرانجام پدر پذيرفت و او را با خود همراه كرد. چون به ميقات رسيدند محرم شدند و سپس به سوى كعبه حركت كردند، هنگام ورود به مسجد الحرام طفل، ناله جانسوزى كرد و جان داد، پدر به سوگ او نشست و فرياد مى‌زد: آه كودكم كجا رفت، ناگهان از گوشه خانه خدا ندايى شنيد كه گفت: تو خانه خواستى خانه را يافتى او صاحب خانه خواست صاحب خانه را يافت.

به قول سالك راه دوست فيض كاشانى:

دواى درد ما را يار داند

بلى احوال دل دلدار داند

ز چشمش پرس احوال دل آرى‌

غم بيمار را بيمار داند

وگر از چشم او خواهى زدل پرس‌

كه حال مست را هشيار داند

دواى درد عاشق درد باشد

كه مرد عشق درمان عار داند

طبيب عاشقان هم عشق باشد

كه رنج خستگان غمخوار داند

نواى زار ما بلبل شناسد

كه حال زار را هم زار داند

نه هر دل عشق را در خورد باشد

نه هركس شيوه اين كار داند

زخود بگذشته‌اى چون فيض بايد

كه جز جانبازى اينجا عار داند

گرسنگى شقيق بلخى‌

نوشته‌اند:

«شقيق بلخى» سه روز بى‌غذا ماند، پس از سه روز در حالى كه از زيادى عبادت و گرسنگى، ضعف گرفته بود، دست به درگاه حق برداشت و عرضه داشت:

«اطعمنى» خدايا! گرسنه‌ام غذايم بده.

نام کتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 368
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست