نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 84
4- زلل: انداختن «ميم» از اول و هردو سبب از
آخر مفاعيلن تا «فا» باقى بماند. و «فع» بجاى آن بگذارند.
5- خبن، انداختن ساكن است از سبب خفيف در اول افاعيل. به اين ترتيب
مستفعلن ميشود متفعلن و بجاى آن مفاعلن ميگذارند و همچنين فاعلاتن ميشود فعلاتن و
مفعولات ميشود معولات و بجاى آن مفاعيل ميگذارند.
6- طى، انداختن چهارمين حرف ساكن است. مستفعلن ميشود مستعلن و بجاى
آن مفتعلن ميگذارند و همچنين مفعولات ميشود مفعلات آنگاه بجاى آن فاعلات گذاشته ميشود.
7- قبض، انداختن پنجمين حرف ساكن است. بدين ترتيب مفاعيلن ميشود
مفاعلن.
8- شتر، اجتماع خرب و قبض است چنانكه مفاعيلن بصورت فاعلن درآيد.
9- كف، انداختن حرف ساكن از سبب آخر ركن است. مفاعيلن ميشود مفاعيل و
فاعلاتن ميشود فاعلات.
10- قصر، انداختن ساكن از آخرين سبب ركن است با ساكن كردن حرف متحرك
آن چنانكه فاعلاتن ميشود فاعلات و سپس از باب تخفيف ميشود فاعلان، فعولن ميشود
فعول.
11- حذف، انداختن سبب آخر از ركن است به اين ترتيب فعولن ميشود فعل،
فاعلاتن ميشود فاعلن، مفاعيلن ميشود مفاعى كه بجاى آن فعولن ميگذارند و هرگاه
مفاعى بصورت مفاع (فعول) درآيد زحاف آنرا، هتم مينامند.
12- قطع، انداختن ساكن آخر از وتد آخر ركن است با ساكن كردن متحرك
آن، چنانكه مستفعلن ميشود مستفعل و بجاى آن مفعولن ميگذارند.
13- وقف، ساكن كردن حرف آخر مفعولات ميباشد در نتيجه ميشود مفعولات
(چون در تقطيع تاء ساكن آخر را به «نون» بدل ميكنند مفعولات ميشود مفعولان).
14- كسف، چنان است كه حرف ساكن چهارم و حرف آخر مفعولات هردو بيفتد و
بصورت فاعلن درآيد.
15- گاهى از فعولن حرف اول مىافتد و سبب آخر هم حذف ميشود. در نتيجه
«عو» باقى ميماند و بجاى آن «فع» ميگذارند. افتادن حرف اول از فعولن، ثلم نام دارد
16- گاهى از مفعولات دو سبب اول و حرف آخر مىافتد و بصورت «لا» در
مىآيد و بجاى آن «فع» ميگذارند رويهم اين تغييرات بنام نحر ناميده ميشود.
17- قطف، آن است كه در بحر وافر از مفاعلتن «تن» را بيندازند و لام
آن را ساكن كنند و بجاى آن فعولن بگذارند.
18- گاهى الفى پيش از حرف ساكن سبب آخر ركن مىافزايند و اين تغيير
را «اسباغ» نام ميگذارند فى المثل فعولن ميشود فعولان. گاهى هم يك سبب به ركن
اضافه ميكنند و اين
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 84