نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 738
و هم به اعتبار آنكه، كيفيت و چگونگى ندارد
زيرا صفتش، عين ذات است.
اين عبارت متضمن دو قرينه مسجوع است.
______________________________
(494)-
در
شكم ماهى نكو دارد:
نكو داشتن در شكم ماهى اشاره است به قصه يونس كه پيش از اين درباره
آن گفتگو شده است.
(495)-
وقتست
خوش آنرا كه بود ذكر تو مونس ...
بيت بر وزن شماره 6 با قافيه مردف و با رعايت حرف دخيل.
(496)- حوت: بمعنى ماهى است و نام دوازدهمين
برج است كه مقارن با اسفند ماه ميشود. در اينجا معنى اول مراد است. جمع آن، حيطان.
(497)- يونس: يونس در عربى و در قرآن مجيد، با
ضم نون است ولى برحسب تلفظ فارسى، بكسر نون استعمال ميشود. (حرف پيش از آخر يوسف
نيز همين حكم را دارد).
(99) اگر تيغ قهر بركشد، نبى و ولى سر دركشد ...
(498)- اگر تيغ قهر ...: مراد اين است كه اگر
قهر خداى متعال ظهور يابد پيغمبران و اولياء هم ممكن است مشمول قهر او شوند چه
هيچكس از عهده معرفت و عبادت او برنتواند آمد و همه در پيشگاه او جز عذر و پوزش
وسيله ديگرى ندارند. اما هرگاه لطف و مهر خداوندى بحركت آيد و مشيت او اقتضا كند،
از گناه بدان درميگذرد يا در همين جهان، خداى، خود چنان در اراده شريران تصرف
ميكند كه يكباره بدى فرومينهند و در زمره ابرار درمىآيند.
قهر و لطف هردو از صفات خداوندى است و ذات حق بهر دو وصف در قرآن
مجيد موصوف است.
اسناد فعل مفرد «سر دركشد» به نبى و ولى، يا به اعتبار تقدير لفظ
هريك ميباشد و يا به اعتبار آن است كه فرد اكمل ولى، نبى است.
(499)-
گر
به محشر خطاب قهر كند ...
قطعه بر وزن شماره 1 با قافيه موصول مردّف.
(500)- اشقيا: مخفف اشقياء، جمع شقى با تشديد
ياء بمعنى بدبختان و تبهكاران در مقابل سعداء (نيكبختان) جمع سعيد.
\* قاعده راجع به جمع فعيل در عربى: فعيل بمعنى فاعل، معمولا بر وزن
فعلاء و فعال و افعال جمع بسته ميشود. مانند: سعداء و عظام و اشراف: جمع سعيد و
عظيم و شريف. اما هرگاه فعيل معتل اللام يا مضاعف باشد بر وزن افعلاء و افعله جمع
بسته ميشود مانند اشقياء، اجلة.
بيت دوم مفادش چنين است: از خداوند مسئلت كن و بگو كه اى خداى مهربان
پرده
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 738