responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 586

بعد از دو هفته بر آن مسجد گذر كردم معلم اوّلين را ديدم كه دل‌خوش كرده بودند و به مقام خويش آورده. انصاف، برنجيدم و لا حول گفتم كه ديگرباره‌ 37 ابليس را معلم ملائكه چرا كردند! پيرمردى ظريف جهانديده بشنيد و بخنديد و گفت:

38 پادشاهى پسر به‌ 39 مكتب داد

لوح سيمينش بر كنار نهاد

بر سر لوح او نبشته بزر

جور استاد به كه مهر پدر

حكايت (5)

پارسازاده‌اى را نعمت بيكران از 40 تركه‌ 41 عمّان بدست افتاد. 42 فسق و فجور آغاز كرد و 43 مبذرى پيشه گرفت. فى الجمله نماند از سائر معاصى منكرى كه نكرد و 44 مسكرى كه نخورد. بارى به نصيحتش گفتم: اى فرزند دخل آب روانست و عيش، آسياب‌گردان، يعنى خرج فراوان كردن مسلم كسى را باشد كه دخل معيّن دارد.

45 چو دخلت نيست خرج آهسته‌تر كن‌

كه ميگويند ملّاحان سرودى‌

اگر باران بكوهستان نبارد

به سالى، دجله گردد خشك رودى‌

عقل و ادب پيش گير و لهو و لعب بگذار كه چون نعمت سپرى شود سختى برى و پشيمانى خورى. پسر از لذت‌ 46 ناى و 47 نوش، اين سخن در گوش نياورد و بر قول من اعتراض كرد و گفت: 48 راحت عاجل به تشويش‌ 49 محنت آجل منغص كردن خلاف راى خردمندان است.

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 586
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست