نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 575
خوددارى كند.
______________________________ (21)-
روى زيبا و جامه ديبا ...
قطعه بر وزن شماره 1 با
قافيه مطلق.
(22)- كير: معنى
اصلى اين لفظ در عربى، دم آهنگران است و علاقه تشبيه در معنى معمول بكار رفته.
(23)- خايه: ريشه
اين لفظ در پهلوىk ?iy ?aH (هاييك)
است كه بر بيضه اطلاق ميشود و بيضه مرغ را نيز گويند و خاگينه كه امروز غذايى است
معروف، در اصل خايگينه بوده است.
(24)-
با اينهمه جور و
تندخويى ...
بيت بر وزن شماره 8 با
قافيه مردف موصول.
(25)-
با تو مرا سوختن اندر
عذاب ...
قطعه بر وزن شماره 11 با
قافيه مقيد.
حكايت «3» مهمان پيرى
بودم در ديار بكر كه مال فراوان داشت ...
(26)- ديار بكر:
ديار بكر يا آمد بكسر ميم، شهرى است در ساحل چپ شط دجله در بين النهرين، با جمعيت
قريب به/ 41000 نفر. در سال هجدهم هجرى بدست عياض بن غنام نهرى جزو قلمرو اسلام شد
و در 1515 ميلادى عثمانيان بر آن تسلط يافتند. ديار بكر مانند شهرهاى مجاور آن بين
ايران و روم و همچنين ميان ايران و عثمانى دست بدست ميشده است.
(27)- درختى در اين
وادى زيارتگاه است: توسل به درخت، مخصوصا به درختان كهنسال از جمله عقايد خرافى
است كه ميان بسيارى از اقوام رواج داشته و هماكنون رايج است.
(28)- وادى: دره و
بستر رود. گاهى در معنى بيابان استعمال شده است. جمع آن اوديه.
(29)-
سالها بر تو بگذرد كه
گذر ...
قطعه بر وزن شماره 1 با
قافيه موصول.
حكايت «4» روزى به
غرور جوانى در راهى سخت رانده بودم ...
(30)- گريوه: پشته
بلند.
(31)- رفتن و نشستن
به كه دويدن و گسستن: تمثل.
نظير: آهسته برو، هميشه
برو. دير رسيدن بهتر از هرگز نرسيدن است.
خوددارى كند.
______________________________ (21)-
روى زيبا و جامه ديبا ...
قطعه بر وزن شماره 1 با
قافيه مطلق.
(22)- كير: معنى
اصلى اين لفظ در عربى، دم آهنگران است و علاقه تشبيه در معنى معمول بكار رفته.
(23)- خايه: ريشه
اين لفظ در پهلوىk ?iy ?aH
(هاييك) است كه بر بيضه اطلاق ميشود و بيضه مرغ را نيز گويند و خاگينه كه امروز
غذايى است معروف، در اصل خايگينه بوده است.
(24)-
با اينهمه جور و
تندخويى ...
بيت بر وزن شماره 8 با
قافيه مردف موصول.
(25)-
با تو مرا سوختن اندر
عذاب ...
قطعه بر وزن شماره 11 با
قافيه مقيد.
حكايت «3» مهمان پيرى
بودم در ديار بكر كه مال فراوان داشت ...
(26)- ديار بكر:
ديار بكر يا آمد بكسر ميم، شهرى است در ساحل چپ شط دجله در بين النهرين، با جمعيت
قريب به/ 41000 نفر. در سال هجدهم هجرى بدست عياض بن غنام نهرى جزو قلمرو اسلام شد
و در 1515 ميلادى عثمانيان بر آن تسلط يافتند. ديار بكر مانند شهرهاى مجاور آن بين
ايران و روم و همچنين ميان ايران و عثمانى دست بدست ميشده است.
(27)- درختى در اين
وادى زيارتگاه است: توسل به درخت، مخصوصا به درختان كهنسال از جمله عقايد خرافى
است كه ميان بسيارى از اقوام رواج داشته و هماكنون رايج است.
(28)- وادى: دره و
بستر رود. گاهى در معنى بيابان استعمال شده است. جمع آن اوديه.
(29)-
سالها بر تو بگذرد كه
گذر ...
قطعه بر وزن شماره 1 با
قافيه موصول.
حكايت «4» روزى به
غرور جوانى در راهى سخت رانده بودم ...
(30)- گريوه: پشته
بلند.
(31)- رفتن و نشستن
به كه دويدن و گسستن: تمثل.
نظير: آهسته برو، هميشه
برو. دير رسيدن بهتر از هرگز نرسيدن است.
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 575