نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 459
منتقل ساختند. تركها در قرن هفدهم بر اين
شهر تسلط يافتند و قسمتى از آثار آنرا براى تزيين مسجد و كاخهاى استانبول با خود
همراه بردند. از زمان محمد على پاشا، رونق اسكندريه تجديد شد و اكنون دانشگاه
آنكه سابقه بسيار قديم دارد برپا است و مناره اسكندريه با ارتفاع 400 پا، از
عجايب هفتگانه است.
______________________________
(95)- درهاى آسمان بر زمين بسته: جمله
استعارى است. يعنى باران فرونريخته.
در قرينه بعدى، در مقابل آسمان و زمين، زمين و آسمان آمده است.
(96)-
نماند
جانور از وحش و طير و ماهى و مور ...
قطعه بر وزن شماره 12 با قافيه مردف موصول.
(97)- مفاد بيت چنين است: تعجب دارم كه چرا
دود آه مردم بصورت ابر درنيامد و از آب چشم آنان كه بر قحط و غلا فروميريخت، سيلاب
روان نگرديد.
(98)- دور از دوستان ...: مراد اين است كه از
طرفى وصف او بويژه در حضور دوستان ناپسند است و از طرف ديگر نميتوان صرفنظر كرد و
به اهمال گذراند زيرا ممكن است بر عجز گوينده حمل شود. از اينرو به دو بيت در وصف
او اكتفا ميشود. عبارت «دور از دوستان» براى احترام و حفظ ادب است.
(99)- اندكى، دليل بسيارى است و مشتى، نمودار
خروارى: مثل است.
نظير آن در عربى: يخبرك ادنى الارض عن اقصاها
ترجمه: قسمت نزديك زمين، ترا از قسمتهاى دورتر آن باخبر ميسازد.
نظير ديگر: يكفيك ممّا لا ترى ما قد ترى
ترجمه: آنچه ميبينى ترا از آنچه نميبينى كفايت ميكند. (ديده بر
ناديده گواه است).
نظير ديگر: البعرة تدلّ على البعير
ترجمه: سرگين شتر بر وجود شتر دلالت دارد.
(100)- نمودار: نمونه، نمونه، بكسر يا فتح اول
مركب از «نمودن» اسم مصدر و «هاء» نسبت. بمعنى مثال و مانند است و همچنين بمعنى
كار ناتمام هم آمده. معرب نمونه، نموذج است.
نمود و نمون: مشتق است از نمودن كه ريشه پهلوى آن ازin بمعنى
فرووnat ?um
بمعنى اندازه گرفتن، تركيب يافته.
(101)- خروار: در اصل، «خربار» بوده است. ممكن
است معنى آن بار خر باشد يا بمعنى بزرگ و خروار بمعنى بار بزرگ آمده باشد، در
هرحال خروار فعلا معادل صد من تبريز و تقريبا سيصد كيلوگرم است.
(102)-
تترى
گر كشد مخنث را
...
قطعه با وزن شماره 1 با قافيه مقيد.
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 459