نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 458
است و همين معنى در اينجا مراد است. معنى
ديگر «نوا» نغمه مرغان و نغمه ساز و آواز آدميان و ناله است همچنين نوا يكى از
مقامات دوازدهگانه موسيقى است.
______________________________
(85)- مذلت: اضافه به خواست شده است و خواست،
مصدر مرخم و هم حاصل مصدر است.
حكايت «12» درويشى را ضرورتى پيش آمد ...
(86)- من او را ندانم: من او را نميشناسم.
(87)- لب فروهشته و تند نشسته: وجه وصفى است
و ممكن است ماضى نقلى با حذف رابط باشد لكن توجيه اول درستتر است.
(88) تند: در اينجا بمعنى خشمگين است و قيد
وصفى است.
(89)- عطا: مخفف عطاء، اسم مصدر از اعطاء.
«عطايش را به لقايش بخشيدم»: مثل شده است.
(90)- لقا: بكسر اول، مخفف لقاء، مصدر دوم
باب مفاعله بمعنى ديدار.
مراد از اين تمثل چنين است: براى آنكه از ديدارش در امان باشم عطا و
بخشش او را بخودش بخشيدم.
(91)-
مبر
حاجت بنزديك ترشروى
...
قطعه بر وزن شماره 7 با قافيه مردف موصول مردّف.
(92)-
اگر
گويى غم دل با كسى گوى ...:
مفاد اين بيت آنكه اگر ميخواهى اندوه دل خود را بازگو كنى، براى كسى
بگوى كه بفور و بنقد بواسطه روى خوش او ترا آسودگى حاصل آيد.
حكايت «13» خشكسالى در اسكندريه عنان طاقت درويش از دست رفته بود
...
(93)- خشكسالى: در اينجا قيد است و حرف اضافه
آن حذف شده يعنى در يكسال قحط.
(94)- اسكندريه: نام شهرى است در مصر كه آنرا
اسكندر كبير تأسيس كرد و در زمان بطالسه، رونق تمام يافت. او كتاويوس، اسكندريه را
فتح كرد و به دولت روم ملحق ساخت.
اين شهر، مركز تعليمات مسيحى شد و متكلمين مشهور اسكندريه از قبيل
آكليمنزوس و اوريجينوس در قرن سوم برخاستند. از قرن سوم تا سال 529 مكتب فلسفى
اسكندريه اهميت داشت و استادى نظير افلوطين در آن قد علم كرد و حكمت افلاطونيان
جديد را بنيان گذاشت. در 645 ميلادى اسكندريه بدست مسلمانان مسخر شد و در نيمه اول
قرن سوم هجرى متوكل عباسى، باروى آنرا بنا كرد و در زمان خلفاى فاطمى، مسيحيان
قبطى، كرسى اسقفى خود را از اسكندريه به قاهره
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 458