نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 445
كه به نان و نمك با ما موافقت كنند. شيخ رضا
داد، به حكم آنكه 362 اجابت دعوت 363 سنت است. ديگر رور، ملك 364
به عذر قدمش رفت. عابد از جاى برخاست و ملك را در كنار گرفت و تلطف كرد و ثنا گفت.
چون غايب شد، يكى از اصحاب پرسيد شيخ را كه چندين ملاطفت، امروز با پادشه كه تو
كردى خلاف عادت بود و ديگر نديديم. گفت نشنيدى:
365
هركه را بر سماط بنشانى
واجب
آمد بخدمتش برخاست
366 گوش تواند كه همه عمر وى
نشنود
آواز 367
دف و چنگ و نى
ديده
شكيبد 368
ز تماشاى باغ
بىگل
و 369
نسرين بسر آرد 370 دماغ
ور
نبود بالش آگنده پر
خواب
توان كرد، حجر زير سر
ور
نبود دلبر همخوابه پيش
دست
توان كرد در آغوش خويش
وين
شكم بينهر پيچپيچ
صبر
ندارد كه بسازد
371 به هيچ
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 445