responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 253

است. لكن، معمول و بهتر اين است كه بقرينه جمله اول كلماتى از جمله دوم حذف كنند.

حكايت «10» بر بالين تربت يحيى پيغامبر 7 معتكف بودم در جامع دمشق ....

______________________________ (280)- بالين: از ريشه پهلوى‌nil ?aB بمعنى بالش زير سر و مجازا بمعنى بالاى سر مرده يا بالاى سر خفته است.

(281)- تربت: بمعنى خاك و خاك قبر و قبر.

(282)- يحيى: يكى از پيغمبران بنى اسرائيل و خاله‌زاده حضرت عيسى و فرزند زكريا است. خداوند در زمان پيرى زكريا، هنگامى كه زنش نازاد بود يحيى را از همان زن بوى عطا فرمود. قصه تولد يحيى در سوره آل عمران و سوره مريم و چند موضع ديگر از قرآن مجيد مذكور است و يحيى بوصف حصور يعنى تارك ازدواج موصوف گرديده است. (راجع بشرح داستان، رجوع شود به اعلام قرآن، مقاله يحيى).

يحيى مبشر بظهور عيسى بود و حضرت عيسى را تعميد داد از اينرو به يحيى تعميد دهنده معروف است. وى در سى و دو سال بعد از ميلاد كشته شد زيرا هيرودس را از رابطه نامشروع با هيروديا منع كرده بود و سلومه دختر هيروديا به پاداش رقص خوش‌آيند خويش، از هروديس سر يحيى را خواست و بهمين جهت يحيى مقتول گرديد. نام مسيحى يحيى، يوحنا است كه مردم فرانسه او را ژان مينامند.

مسلم نيست كه قبر يحيى در جامع دمشق باشد اما در اين محل كليسائى به نام يوحناى مقدس به امر آنتونن پرهيزگار، امپراطور روم (161- 138 م) ساخته شده بود.

(283)- جامع: مراد، مسجد بزرگى است كه در آنجا نماز جمعه برپا ميشود و حلقه‌هاى درسى نيز گاهى در آن داير است.

(284)- دمشق: دمشق برحسب قواعد عربى بايد با كسر دال و فتح ميم باشد ولى در زبان فارسى، ميم آن با كسره تلفظ ميشود و فتح و كسر دال هردو روا است. اروپاييان، اين شهر را، داماس) samaD (و داماكوس) sucamaD (ميخوانند. پايتخت سوريه فعلى و شامات قديم است و در زمان بنى اميه هم پايتخت خلافت اسلامى بوده است.

(285)- بنى تميم: نام يكى از قبايل عرب است كه از جهت شعر و فصاحت بيان، معروف بودند و به دين اسلام مشرف شدند ولى پس از رحلت پيغمبر اكرم، مرتد گرديدند و خالد بن وليد آنها را به دين اسلام بازگردانيد.

(286)- موصوف: اسم مفعول از وصف.

(287)- گزاردن: بمعنى ادا كردن است و گذاشتن بمعنى نهادن همه‌جا استعمال ميشود. فعل مضارع و مشتقات مضارع از هردو فعل «الف» و «ر» دارد از اينروى گاهى يكى‌

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 253
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست