نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 226
مذهبى براى اين دانش بوده است. امروزه
«فرويد»، رؤيا را ناشى از تمايلات سر كوفته و وجدانيات مغفوله ميداند لكن حق اين
است كه هنوز منشاء همه اقسام رويا معلوم نشده و عده كمى از خوابها، رؤياهاى صادقه
ميباشد و بعضى مسائل بر برخى از انبياء در رؤيا كشف ميشده و مبناى نبوتهاى آنان
ميبوده است. حكما رؤيا را ناشى از تخيل ميدانستهاند و رؤياهاى منبعث از تخيلات
فاسد را كه اضغاث احلام است بىاعتبار ميشناختهاند.
______________________________
(28)- شرط خدمت بجاى آورد: احترامات لازمه را
رعايت كرد. در بعضى نسخهها «بجاى آورد» ضبط شده و شرط خدمت حذف گرديده در اينصورت
«بجاى آوردن» در معنى شناختن و تشخيص دادن بكار رفته است.
(29)- نگران: صفت فاعلى از نگريستن بمعنى
نگاه كردن با اضطراب يا دقت خاص.
(بتدريج در مطلق نگاه كردن استعمال شده است) در اين حكايت فقط يك سجع
(نگران و دگران) بكار رفته و زيبايى حكايت ناشى از ايجاز آن است.
(30)-
بس
نامور بزير زمين دفن كردهاند ...
قطعه بر وزن شماره 19 با قافيه مردف و مردّف.
(31)- در بعضى نسخهها بيت دوم بدون واو عطف
است لكن بهتر است كه با واو عطف همراه باشد تا مكمل بيت اول شود. در اينصورت معنى
چنين خواهد شد: بسيارى از ناموران كه در دوران زندگى شهرت و جلالى داشتهاند پس از
مرگشان نشانى از وجودشان بروى زمين بجاى نماند و در زير زمين هم، استخوانشان را
خاك خورد و چيزى از ايشان در زير زمين نيز بجاى نيست.
(32)-
زنده
است نام فرخ نوشيروان به عدل ...
نظير آن از لباب الالباب عوفى نقل آقاى دكتر زرينكوب:
آن
خسروان كه نام نكو كسب كردهاند
رفتند
و يادگار از ايشان جز آن نماند
نوشين
روان اگرچه فراوانش گنج بود
جز
نام نيك از پس نوشين روان نماند
(33)- فرخ: در اصل پهلوىvhkarraF بمعنى خوشبخت و تابان بوده است.
(34)- نوشيروان: در اصل «انوشهروان»، داراى
نفس جاويدان بوده است.
«انوشه» مركب از پيشاوند نفى و لفظ «هوش» كه بمعنى مرگ است. گاهى
بجاى نوشيروان، لفظ نوشينروان بكار بردهاند. خسرو انوشيروان دادگر، فرزند قباد،
سال جلوسش 531 ميلادى و سال وفاتش 579 ميلادى است.
كسرى: معرب خسرو است و تازيان، يكايك از شاهان ساسانى را كسرى
ميناميدند و كسرى را بر «اكاسره» جمع ميبستند. اما هرجا كه كسرى بنحو مطلق گفته
شود، مراد انوشيروان است و بيشتر شعرا و ادباى عرب و عجم، بناى ايوان مداين يا طاق
كسرى را به
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 226