نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 202
حكايت (20)
555 وزيرى غافل را شنيدم كه خانه رعيت خراب
كردى تا خزانه سلطان آبادان كند. بيخبر از قول حكما كه گفتهاند: هركه 556 خداى را عز و جل بيازارد تا دل خلقى
بدست آرد، خداى تعالى همان خلق را بر او گمارد تا
557 دمار از روزگارش برآرد.
558
آتش سوزان نكند با 559 سپند
آنچه
كند 560
دود دل 561 مستمند
سر، جمله حيوانات، گويند 562
شير است و كمترين جانوران، 563 خر
و بهاتفاق، خر باربر به كه شير 564
مردم در.
565
مسكين خر اگرچه بى 566 تميز
است
چون
بار همىبرد عزيز است
گاوان
و خران 567
بار بردار
به
ز آدميان مردم آزار
بازآمديم به حكايت وزير غافل. ملك را
568 طرفى از 569
ذمائم اخلاق او به قرائن معلوم شد. در شكنجه كشيد و به انواع عقوبت بكشت.
570
حاصل نشود رضاى سلطان
تا
خاطر 571
بندگان نجويى
خواهى
كه خداى بر تو بخشد
با
خلق خداى كن نكويى
آوردهاند كه يكى از ستمديدگان بر او بگذشت و در حال تباه او تأمل
كرد و گفت:
572
نه هركه قوت بازوى و 573 منصبى
دارد
به
سلطنت بخورد مال مردمان بگزاف
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 202