responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 186

233 همان به كه لشكر 234 بجان پرورى‌

كه سلطان‌ 235 به لشكر كند سرورى‌

ملك گفت: موجب گرد آمدن سپاه و رعيت چيست؟ گفت: پادشاه را كرم بايد تا بدو گرد آيند و رحمت، تا در پناه دولتش‌ 236 ايمن نشينند و ترا اين هر دو، نيست.

237 نكند جور پيشه، 238 سلطانى‌

كه نيايد ز گرگ‌ 239 چوپانى‌

پادشاهى كه‌ 240 طرح ظلم افكند

پاى ديوار ملك خويش بكند

241 ملك را پند وزير ناصح، موافق طبع مخالف نيامد و روى از اين سخن درهم كشيد و به زندانش فرستاد. بسى برنيامد كه‌ 242 بنى عم سلطان به منازعت خاستند و به مقاومت لشكر آراستند و ملك پدر خواستند. قومى كه از دست تطاول او بجان آمده بودند و پريشان شده، بر ايشان گرد آمدند و تقويت كردند تا ملك از تصرف اين بدر رفت و بر آنان مقرر شد.

243 پادشاهى كو روا دارد ستم بر زيردست‌

دوستدارش، روز سختى دشمن زورآور است‌

با رعيت صلح كن وز جنگ خصم ايمن نشين‌

244 زانكه‌ 245 شاهنشاه عادل را رعيت لشكر است‌

حكايت (7)

پادشاهى با غلامى عجمى در كشتى نشست غلام‌ 246 ديگر باره دريا نديده بود

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 186
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست