نام کتاب : شرح دعاى صباح نویسنده : آقا نجفى قوچانى جلد : 1 صفحه : 14
است، مثل لجين الماء و ذهب الأميل. و تبلّج
از بلج به معنى روشنى و وضوح است و ضمير راجع به صباح است و تشبيه صباح در نفس به
متكلّم، استعاره بالكنايه [1] است و اثبات لسان كه از لوازم مشبّه به است، استعاره
تخييليّه [2] است و ذكر دلع ترشيح است [3] و مراد از صبح وقت قرب شمس به افق شرقى
است از تحت الأرض به حدّى كه مايل شود ظلّ مخروطى شب از فوق الأرض به جانب مغرب.
ظهر: يعنى اى آنچنان كسى كه بيرون نمود زبان صبح را كه سپيده و روشنى
مستطيل اوّل فجر باشد به گفتگو كردن كه عبارت از تلألؤ اوست كه اشياء مخفيّه و غير
متميّزه در ظلمت ليل را ظاهر و آشكار كند چنانكه تكلّم كردن، معانى مضمره در ضمير
انسان را آشكارا كند.
بطن: مراد از صبح بعثت حضرت ختمى مرتبت است كه قبل بر او ظلمت كفر و
اباطيل زمان جاهليّت همه عالم را فرا گرفته بود، اهل حقّى نبود الاّ عيسويان آنها
هم از جادّه مستقيم توحيد به وادى ضلالت قدماء ثلاثه افتادند. و مراد از لسان صبح
وجود مبارك آن حضرت است. و مراد از نطق شريعت غراء او است كه به روشنى خود ظاهر
ساخت حق و نواميس الهيّه را از ظلمت كفر و تميز داد حق در هر چيزى را از باطل او.
يعنى اى آنچنان كسى كه بيرون كرد لسان حق را به گفتگو تا آنكه حق و
حدود الهيّه ظاهر شد، بعد خفاء او در ظلمت كفر مثل ظهور معانى مقصوده به واسطه
تنطّق از پرده غيب.
بطن البطن: مراد از لسان الصّبح نور حق است و كلمه كن تكوينى كه او
را وجود منبسط و نفس الرّحمن و رحمت واسعه [4] و علم فعلى گويند، كه فرا گرفته همه
ماهيات را
______________________________
[1] در صورتى كه مشبه به (مستعار منه) محذوف و تنها مشبّه (مستعار
له) در كلام ذكر شود، استعاره را بالكنايه يا مكنيّه گويند.
[2] در صورتى كه مستعار منه حذف شود و يكى از لوازم آن را براى
مستعار له آورند، استعاره را تخييليّه گويند، مانند أنشبت المنيّة أظفارها.
[3] هر گاه قرينه ملايم و ملازم مستعار منه در كلام ذكر شود، آن را
مرشّحه گويند چون باعث ترشيح و تقويت استعاره مىگردد، مانند: اشتروا الضّلالة
بالهدى.
[4] اين سه كلمه از اصطلاحات عرفانى است. عرفا تعدّد آنها را
اعتبارى مىدانند و امّا «كن تكوينى»
نام کتاب : شرح دعاى صباح نویسنده : آقا نجفى قوچانى جلد : 1 صفحه : 14