responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 367

نگه‌دار فرصت كه عالم دميست‌

دمى پيش دانا به از عالميست‌

سكندر كه بر عالمى حكم داشت،

در آندم كه بگذشت و عالم گذاشت،

ميسر نبودش كزو عالمى،

ستانند و مهلت دهندش دمى‌

برفتند و هركس درود آنچه كشت‌

نماندى بجز نام نيكو و زشت‌

چرا دل بر اين كاروانگه نهيم؟

كه ياران برفتند و ما بر رهيم‌

پس از ما همين گل دهد بوستان،

نشينند با يكدگر دوستان‌

دل اندر دلارام دنيا مبند

كه ننشست با كس كه دل برنكند

چو در خاكدان لحد خفت مرد،

قيامت بيفشاند از موى، گرد

سر از جيب غفلت برآور كنون،

كه فردا نماند به حسرت نگون‌

نه چون خواهى آمد بشيراز در،

سر و تن بشوئى ز گرد سفر،

پس اى خاكسار گنه، عنقريب،

سفر كرد خواهى به شهرى غريب،

بران از دو سرچشمه ديده جوى‌

ور آلايشى دارى، از خود بشوى‌

حكايت (9) [ز عهد پدر يادم آمد همى ....]

ز عهد پدر يادم آمد همى،

كه باران رحمت بر او هر دمى،

كه در خرديم لوح و دفتر خريد

ز بهرم يكى خاتم‌[1] زر خريد

به در كرد ناگه يكى مشترى،

به خرمايى، از دستم انگشترى‌

چو نشناسد انگشترى طفل خرد،

به شيرينى‌[2] از وى توانند برد

تو هم قيمت عمر نشناختى،

كه در عيش شيرين برانداختى‌

قيامت كه نيكان بر اعلا رسند،

ز قعر ثرى بر ثريا رسند،

ترا خود بماند سر از ننگ پيش،

كه گردت برآيد عملهاى خويش‌

برادر، ز كار بدان شرم دار

كه در روى نيكان شوى شرمسار


[1] خاتم: انگشترى.

[2] به شيرينى: ممكن است مراد آن باشد كه در مقابل دادن شيرينى به طفل انگشترى را از انگشت او بيرون ميبرند. همچنين ممكن است« بشيرينى» غيب باشد به معنى« با شيرين دستى و چابكى».

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 367
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست