[1] كز او داد ...: مراد بيت اينست كه خداوند حق مظلوم
و مسكين را از حجاج خواهد خواست و همچنين از كسانيكه غيبت او ميكنند و كين او را
در دل دارند بازخواست خواهد شد. اينگونه بازخواست كه سالكان بايد به آن معتقد
باشند از باب ناپاك شدن دل آنها است.
[2] نه بيداد از او بهرهمند آمدم: نه ستم و ظلم او را
بهرهمند ميدانم و نه غيبتى كه تو از او ميكنى پسند من است.« بهرهمند» مفعول
اسنادى است و ضمير« ميم» متمم با واسطه است براى فعل آمد.
[3] - نه دوزخ برد ...: آيا چنين نيست كه گناه، شخص
بدبختى را به دوزخ ميبرد كه پيمانه عمر خود را پر كرده و نامه اعمال خود را از
گناهان سياه ساخته است؟
[5] به عيبش فتادند در پوستين: از جهت نظرى كه با كودك
داشت به عيب گويى از او آغاز كردند در بعضى نسخهها« خبثش» ضبط شده كه اگر قيد
باشد حاكى از آنست كه آن زاهدان خلوتنشين از باب« خبث» و ناپاكى در پوستينش
افتادند و اگر قيد نباشد« خبث» بمعنى كار نامشروع است.
[6] به طيبت حرام است و غيبت حلال: شوخى كردن حرام
نيست و غيبت كردن حلال نيست