responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 318

ز لا حولم، آن ديو هيكل، بجست‌

پرى‌[1] پيكر اندر من آويخت دست:

كه اى زرق سجاده دلق‌پوش،

سيه‌كار دنياخر دين‌فروش،

مرا روزها دل ز كف رفته بود،

برين شخص و جان بر وى آشفته بود

كنون پخته شد لقمه خام من،

كه گرمش به در كردى از كام من‌

تظلم برآورد و فرياد خواند:

كه شفقت برافتاد و رحمت نماند

نماند از جوانان كسى دستگير،

كه بستاندم داد از اين مرد پير

كه شرمش نباشد ز پيرى همى،

زدن دست در ستر نامحرمى‌

همى كرد فرياد دامن به چنگ،

مرا مانده سر در گريبان ز ننگ‌

فرو گفت عقلم به گوش ضمير،

كه از جامه بيرون روم همچو سير[2]

برهنه دوان رفتم از پيش زن،

كه در دست او جامه بهتر كه من‌

پس از مدتى كرد بر من گذار:

كه ميدانيم؟ گفتمش: زينهار!

كه من توبه كردم به دست تو بر،

كه گرد فضولى نگردم دگر

كسى را نيايد چنين كار پيش،

چو عاقل‌[3] نشيند پس كار خويش‌

از آن شنعت اين پند برداشتم‌

دگر ديده‌[4] ناديده انگاشتم‌

زبان دركش، ار عقل دارى و هوش‌

چو سعدى سخن‌گوى ورنه خموش‌

حكايت (7) [يكى پيش داود طائى نشست ....]

يكى پيش داود طائى‌[5] نشست:

كه ديدم فلان صوفى افتاده مست،

قى آلوده دستار و پيراهنش‌

گروهى سگان حلقه پيرامنش‌

چو فرخنده‌خوى اين حكايت شنيد،

ز گوينده ابرو بهم دركشيد

زمانى برآشفت و گفت: اى رفيق،

به كار آيد امروز يار شفيق‌

برو زان مقام شنيعش بيار

كه در شرع نهى است و در خرقه عار[6]


[1] پرى‌پيكر ...: استاد اجل لفظ« پيكر» را براى دختر زيباروى و لفظ« هيكل» را براى غلام سياه برگزيده است زيرا« هيكل» معرف جثه بزرگ و بى‌اندام است( راجع به هيكل پيش از اين گفتگو شده).

[2] همچو سير: مانند سير خوردنى كه از پوست برآيد. ضبط على يف چنين است:

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

[3] - عاقل: عاقل در اينجا قيد است و در معنى عاقلانه بكار رفته.

[4] دگر ديده ناديده انگاشتم: ناظر است به آيه 71 از سوره فرقان‌« وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً».

[5] داود طائى: يكى از فقها و زاهدان و محدثان قرن دوم هجرى.

[6] كه در شرع نهى است و در خرقه عار: كار او از نظر شرعى ممنوع است و انجام چنين كارى در خرقه صوفيانه به نظر اهل طريقت ننگى است.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 318
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست