[1] به بدبختى و نيكبختى قلم ...: اشاره دارد به حديث
معروف:
سألتُ حبيبى
الوصلَ منه دُعابَةً
و أعْلَمُ
أنَّ الوصل ليس يكونُ
فمَاسَ دلالًا
و ابتهاجاً و قال لى
برفقٍ مجيباً(
ما سألتَ يَهُونُ)
[2] بيگناهم: براى اين عبارت دوگونه تركيب ميتوان
عنوان كرد- يكى آنكه بيگناه قيد وصفى باشد و ضمير ميم مفعول بىواسطه براى فعل«
مكوب» گرفته شود. ديگر آنكه بيگناهم جملهيى باشد مركب از مسند و رابط.
[3] - به داور خروش اى خداوند هوش: از خداوند دادگر داد
بخواه و از دست قاضى يا حاكم فرياد برمياور.
[4] بقعه: مكان. جمع آن، بقاع با كسر اول. مراد بيت
اين است كه تنها بختيار در آن ناحيه زر و مال داشت و ديگران همه تنگدست و
بختبرگشته بودند.
[6] چو زنبور سرخت جز اين نيش نيست: هنگامى كه مرد
بينوا مىخواسته است با زن خود همبستر شود زنش به كنايه او را گفته است كه جز آلت
از مردانگى چيزى ندارى مانند زنبور سرخ كه جز نيش چيز ديگريش نيست و عسل ندارد.
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 288