[1] سقط: سقطشدن مردن حيوان است: در لغت هرچيز بىهنر،
كالاى پست، دشنام و خطا در گفتار و كردار است. به اعتبار آنكه مردن، جسد حيوان را
بىارزش ميكند بر آن عنوان« سقط شدن» اطلاق كردهاند.
[4] حمار: خر- جمع آن حمير. خرافهپرستان تصور ميكردند
كه آويختن كلهخر در بوستان موجب دفع چشمزخم است و شيخ اجل با اين حكايت ميخواهد
بيان كند كه اشياء يا كسان بىمنفعت و بىخير كه دافع ضرر از خود نيستند، دفع ضرر
از ديگران نخواهند كرد.
[5] طبيبى كه ...: مراد بيت اين است: پزشكى كه از كسى
رفع بيمارى ميكرد چه ميداند كه خود پيش از او از درد خواهد مرد.
[6] مفلس( اسم فاعل از افلاس): كسى كه ثروت عمدهاش از
دست رفته و پشيزى چند برايش به جاى مانده باشد. مفلس بر وزن مقدس كسى است كه قاضى
به ورشكستگىاش حكم داده باشد.- ترجمه:« آماده براى منادى مرگ باش، چه هرچيز كه
آينده باشد نزديك است. پيش از تو پزشكى بيمارى را درمان ميكرد. بيمار ماند و پزشك
مرد».
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 287