responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 273

وگر[1] ميرود در پياز اين سخن،

چنين است گوگنده مغزى مكن‌

نگيرد[2] خردمند روشن‌ضمير،

زبان‌بند دشمن ز هنگامه گير

نه آيين عقلست و راى و خرد،

كه دانا فريب مشعبد خورد

پس كار خويش آنكه عاقل نشست،

زبان بدانديش بر خود ببست‌

تو نيكوروش باش، تا بدسگال،

نيابد به نقص تو گفتن مجال‌

چو دشوارت آمد ز دشمن سخن،

نگر تا چه عيبت گرفت، آن مكن‌

جز آنكس ندانم نكو گوى من،

كه روشن كند بر من آهوى‌[3] من‌

حكايت (25) [كسى مشكلى برد پيش على ....]

كسى مشكلى برد پيش على،

مگر مشكلش را كند منجلى‌[4]

امير عدو بند كشورگشاى،

جوابش بگفت از سر علم و راى‌

شنيدم كه شخصى در آن انجمن،

بگفتا: چنين نيست يا بالحسن‌[5]


[1] وگر ميرود در پياز اين سخن: و اگر اين سخن، يعنى گنده بودن درباره پياز باشد بايد تصديق كرد در صورتى كه اگر به مشك نسبت دهند، پراكنده‌گويى است و بايد از آن دفاع كرد يا ابله را به پندار خود باقى گذاشت.

[2] نگيرد خردمند روشن‌ضمير: مراد از هنگامه‌گير معركه‌گيران و شعبده- بازانند كه گاهى مردم ساده را ميفريبند و مانند دعانويسان كاغذپاره‌يى با خطوط ناخوانا به آنان ميدهند و ميگويند اين دعا يا طلسم زبان دشمنان را خواهد بست. مرد خردمند فريفته اين‌گونه كسان نميشود، بلكه از هر بدى اجتناب ميكند تا درباره او بد نگويند و اگر نادانى از باب عناد به مرد خردمند نسبت بدى دهد چون سخنش واقعيت ندارد مرد با خرد از آن نبايد مشوش و آشفته خاطر شود.

[3] - آهو: عيب.

[4] منجلى: اسم فاعل از انجلاء، زدوده از ظلمت و تيرگى.

[5] بالحسن: كنيه حضرت على( اگر بجاى حرف نداى عربى حرف نداى معمولى فارسى به كار برده شده بود ميبايست اى بو الحسن نوشته شود لكن با حرف نداى عربى مناداى مضاف منصوب است و نصب آن با الف ميباشد. سه تن از دوازده امام ما مكنى به ابا الحسن ميباشند و آنان عبارتند از: حضرت على و امام موسى كاظم و امام رضا.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 273
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست