[1] بر سرند: برگزيده و برترند. مراد اينست: دوستان
خدا از آنجهت شرافت و كرامت يافتهاند كه بسيار سرزنش خلق را تحمل ميكنند.
[2] وخش:( به فتح اول) نام شهرى در كنار رود جيحون و
اسم اصلى رود جيحون يا آموره« وخشو» بوده است كه در يونانى به صورت« اوكسوس» است
معنى اصلى وخش باليدن و افزودن است. در بعضى از نسخهها بجاى« وخش» در صدر حكايت«
مصر» ضبط شده كه با اين بيت مناسب در نمىآيد.
[3] - كه زنهار از ...: مردم بيشرم زبانآور درباره مرد
صالح ميگفت: از مكر و دستان فريب او برحذر باشيد. او مانند ديوى است كه بجاى
سليمان نشسته است يعنى ظاهرى زيبا و باطنى ناپاك دارد. اشاره است به« قصه ديو و سليمان»
كه پيش از اين در پاورقى شرح داده شده است.
[4] تو مجموع باش ...: هرگاه كسى مشك را گنده بنامد تو
جمعيت خاطر خود را حفظ كن و همچنان به بوى خوش مشك معتقد باش زيرا نسبتدهنده بوى
گند به مشگ ياوهگوئى بيش نيست. در بعضى نسخهها مصراع دوم چنين است« مشوش مشو، كو
پراكنده گفت».
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 272