responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 262

گر از خاك، مردان سبويى كنند،

به سنگش ملامت‌كنان بشكنند

حكايت (14) [ملك صالح از پادشاهان شام ....]

ملك صالح از پادشاهان شام،

برون آمدى صبحدم با غلام‌

بگشتى در اطراف بازار و كوى،

به رسم عرب نيمه بربسته روى‌

كه صاحبنظر بود و درويش دوست‌

هرآنك اين دو دارد، ملك صالح‌[1] اوست‌

دو درويش در مسجدى خفته يافت‌

پريشان‌دل و خاطر آشفته يافت‌

شب سردشان ديده نابرده خواب،

چو حربا[2] تأمل‌كنان آفتاب‌

يكى زان دو ميگفت با ديگرى:

كه هم روز محشر بود داورى‌

گر اين پادشاهان گردن فراز،

كه در لهو و عيشند و با كام و ناز،

درآيند با عاجزان در بهشت،

من از گور سر برنگيرم ز خشت‌

بهشت برين ملك و مأواى ماست،

كه بند غم امروز بر پاى ماست‌

همه عمر ازينان چه ديدى خوشى،

كه در آخرت نيز زحمت كشى‌

اگر صالح آنجا به ديوار باغ،

برآيد، به كفتش‌[3] بدرم دماغ‌

چو مرد اين سخن گفت و صالح شنيد،

دگر بودن آنجا مصالح نديد

دمى رفت تا چشمه آفتاب،

ز چشم خلايق فرو شست خواب‌

دوان هردو كس را فرستاد و خواند

به هيبت نشست و به حرمت نشاند

بر ايشان بباريد باران جود

فرو شستشان گرد دل از وجود

پس از رنج سرما و باران و سيل،

نشستند با نامداران خيل‌


[1] ملك صالح: الملك الصالح فرزند ملك عادل بن نجم الدين از اتابكان شام است كه از 569 تا 577 هجرى بر شام حكومت ميكرد و با برادرزاده خود كه او هم الملك الصالح لقب داشت جنگها پيوست.

[2] حربا:( با كسر اول) آفتاب‌پرست، سوسمار هفت‌رنگ كه آنرا بوقلمون نيز ناميده‌اند و ريشه بوقلمون لاتينى‌noelemaC است بمعنى شتر شير. حربا معرب خور پا( پاينده و مراقب خورشيد) است.

[3] - كفت:( با كسر اول) دوش، شانه، در عربى كتف بر وزن خشن. ضمير« ش» مضاف اليه است براى« دماغ». مراد بيت اينست: اگر« ملك صالح» در روز قيامت از ديوار باغ بهشت بالا آيد، من سر او را مى‌شكافم و مغزش را بيرون ميآورم.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 262
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست