[1] شتر را چو شور و طرب در سر است: اشاره دارد به
قصهيى كه چند تن از عرفا حكايت كردهاند و داستان آن در« كشف المحجوب هجويرى» و
چند كتاب ديگر آمده. خلاصه آن اين است كه غلامى با آواز خوش، شتران خواجه خود را
با بارى گران با سرعتى بيش از حد راه ميبرد به قسمى كه همه از پا درميآيند. عارف
از شنيدن قصه شگفتى ميآورد و خواجه فرمان ميدهد كه غلام آواز بخواند- شتران با
شنيدن آواز خوش او، رسن ميبرند و به رقص درميآيند.
[3] - خوى:( با واو معدوله هموزن مى): عرق، كه از بدن
تراوش ميكند. مراد بيت اين است: پدر در حاليكه چهرهاش از نشاط و وجد عرق كرده بود
گفت اين دفعه آواز نى آتش بجان من افكند.
[4] واردات يا واردات قلبى: آنگونه معانى است كه بدون
تفكر و تأمل بر قلب وارد ميشود و انواعى دارد. گاهى ممكن است« سرور» باشد. گاهى«
غم» و گاهى« فيض» و همچنين گاهى« علوم و معارف» گاهى ممكن است« سرور» باشد. گاهى«
غم» و گاهى« فيض» و همچنين گاهى« علوم و معارف» گاهى خاطرى است كه به طاعت و
فرمانبردارى برميانگيزد.
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 231