[1] جرهباز: باز نر يا باز سفيد. مراد بيت اين است:
كسيكه مانند موش به طعمههاى جزئى نزديك شده و دندان طمع در آن فرو برده باشد،
چگونه ممكن است باز نر به دست آورد و آهنگ صيد مرغان بلندپرواز كند.
[2] حمام:( با فتح اول): كبوتر. واحد آن حمامة و جمع
آن حمائم و حمامات.
[3] - چوبه: تير. مراد بيت اين است كه هر صدفى محتوى در
نيست چنانكه همه تيرها به هدف نميخورد نظير آن از امثال عرب« ما كل ما يتمنى المرء
نائله».
[4] راحله: استر باركش يا استر قوى. تاء آن براى
مبالغه است. جمع آن رواحل، در اين بيت، مراد، مراقبان توشه است.
[5] قافله: كاروان. جمع آن، قوافل. مصدر آن قفول به
معنى بازگشت. از باب تيمن و تفأل به خير، كاروان را عرب قافله ناميده است.
[6] روشنايى: كنايه از فرزند است كه روشنايى چشم و دل
پدر از اوست.
[7] كاروان: مركب از كار و وان. كار به معنى جنگ و وان
ادات نسبت.
[8] ساروان: ساروان و ساربان، معمولا در معنى شتربان
به كار ميرود، ممكن است سار به معنى شتر باشد، ولى بهتر آن است كه« سار» بمعنى سر
و راس گرفته شود.
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 195