responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 190

حكايت (18) [شنيدم كه طى در زمان رسول ....]

شنيدم كه طى در زمان رسول،

نكردند منشور ايمان قبول‌

فرستاد لشكر بشير[1] نذير،

گرفتند از ايشان گروهى اسير

بفرمود كشتن به شمشير كين،

كه ناپاك بودند و ناپاك دين‌

زنى‌[2] گفت: من دختر حاتمم‌

بخواهيد از اين نامور حاكمم‌

كرم كن به جان من اى محترم،

كه مولاى من بود ز اهل كرم‌

به فرمان پيغمبر نيك راى،

گشادند زنجيرش از دست و پاى‌

در آن قوم باغى‌[3] نهادند تيغ‌

كه رانند سيلاب خون بيدريغ‌

به زارى به شمشير زن گفت زن:

مرا نيز با جمله گردن بزن‌

مروت نبينم رهايى ز بند،

به تنها و يارانم اندر كمند

همى گفت و گريان بر احوال طى‌

به سمع رسول آمد آواز وى‌

ببخشود[4] آن قوم و ديگر عطا

كه هرگز نكرد اصل گوهر خطا


[1] بشير نذير: از صفات پيغمبر است و در قرآن مجيد، نيز اين دو صفت براى پيغمبر مكرم6 آمده. بشير: مژده‌دهنده نيكوكاران به سعادت دنيوى و اخروى. نذير:

اعلام‌كننده خطر و ترساننده از عذاب آخرت.

[2] زنى گفت من دختر حاتمم ...: از على بن ابيطالب( ع) منقول است كه زنى از ميان اسيران« طى» خود را چنين معرفى كرد، من دختر بزرگ قوم خود هستم پدرم اسير را آزاد و گرسنه را سير ميكرد و برهنه را ميپوشاند و هيچ خواهنده‌يى را محروم باز نميگردانيد، من دختر حاتم طائى هستم، از من دست بداريد، پيغمبر فرمود: اين اوصاف، اوصاف مؤمن است و اگر حاتم مسلمان بود، بر او هم رحمت ميفرستاديم. آنگاه به لشكريان فرمود: از او دست بداريد كه پدرش مكارم اخلاق را دوست ميداشته است( سرح العيون جلد 1 الاغانى جلد 16).

[3] - باغى: ستمكار و جمع آن، بغاة. بنابر ضبط على يف قوم باقى، بقيه قوم.

[4] ببخشود: پيغمبر، آن قوم را بر آن زن بخشود و نكشت و به آنان عطا و بخشش كرد و فرمود: اين دختر، اصل گوهر خود را حفظ كرده و از اصل خود تخطى ننموده نظير آن از امثله عرب:« كل شيئى يرجع الى اصله».

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 190
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست