responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 100

يكى پنج بيتم خوش آمد به گوش،

كه در مجلسى مى‌سرودند دوش‌[1]

مرا راحت از زندگى دوش بود،

كه آن ماهرويم در آغوش بود

مر او را چو ديدم سر از خواب مست،

بدو گفتم: اى سرو پيش تو پست،

دمى نرگس از خواب نوشين بشوى‌

چو گلبن بخند و چو بلبل بگوى:

چه ميخسبى اى فتنه روزگار!

بياى و مى لعل نوشين بيار

نگه كرد شوريده از خواب و گفت:

مرا فتنه خوانى و گوئى: مخفت‌[2]

در ايام سلطان روشن نفس،

نبيند دگر فتنه بيدار كس‌[3]

حكايت (9) [در اخبار شاهان پيشينه است ....]

در اخبار شاهان پيشينه است‌

كه چون تكله‌[4] بر تخت زنگى نشست‌

به دورانش از كس نيازرد كس‌

سبق‌[5] برد اگر خود همين بود و بس‌

چنين گفت يكره به صاحبدلى‌

كه عمرم بسر رفت، بى‌حاصلى‌[6]

بخواهم به كنج عبادت نشست‌

كه دريابم اين پنجروزى كه هست‌

چو مى‌بگذرد جاه و ملك و سرير،

نبرد از جهان دولت الا فقير[7]


[1] كه در مجلسى ...: در بعضى نسخه‌ها« كه ميگفت گوينده خوب دوش» ضبط شده است.

[2] مخفت: در اين مصراع شيخ اجل حديث معروف را در نظر داشته است: الفتنة نائمة لعن اللّه من ايقظها( ر ك شرح گلستان).

مخفت، فعل نهى است از مصدر خفتيدن و خفتن، مرادف با« مخسب» و« مخواب».

[3] - نبيند دگر ...: در بعضى نسخه‌ها چنين ضبط شده است:« نبيند بجز فتنه در خواب بس».

[4] تكله:« بفتح اول و سكون كاف» يكى از اتابكان فارس( 570- 591) برادر سعد بن زنگى بن سلغر.

[5] سبق برد: مراد اينست كه اگر تنها كار تكله پيشگيرى از آزار رسانيدن مردم به يكديگر ميبود و تكله كار ديگرى نكرده بود، گوى سبق ميبرد تا چه رسد به اينكه تكله اصلاحات ديگرى هم در حكومت خود انجام داد.

[6] بى‌حاصلى: ياء در بى‌حاصلى ياء نكره است كه با ياء مصدرى نبايد اشتباه شود.

[7] فقير: درويش. مأخوذ از آيه قرآنى سوره فاطر آيه شانزدهم‌« أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ- الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ».

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 100
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست