نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 308
مىشود كه ذات حق را از حيث هويتش علمى[1] نيست، پس لفظ جلاله «الله» داراى
اشتقاق اصل[2] به وجوه
آتى[3] و علمى
غالب است؛ ولى نه از آن حيثى كه او است (يعنى هويت ذاتى) بلكه از حيث مرتبه
الوهيت، لذا توحيد از كلمه شهادت فهميده مىشود و قائل به علمى بودن آن در جمله از
قول خليل و سيبويه- از پيشوايان علم عربى- و از ابو حنيفه و شافعى و غزالى و رازى
و ابو زيد بلخى و غير اينها- از علماى شريعت و نظرى- درست است.
869/ 3 اگر گويى: چرا جايز نباشد كه حق تعالى خودش را به اسمى بنامد
كه دلالت بر ذاتش- به (دلالت) مطابقت- داشته باشد و ما را به آن اسم آگاهى دهد و
ما هم آن اسم و حكمش را به تعريف او بدانيم- اگر چه از تصوّر و تصوير آن عاجز و
ناتوان باشيم-؟
870/ 3 گوييم: اين نه از جهت نقل و نه از راه عقل جايز نيست، اما از
جهت نقل: بيان كاملترين خلايق؛ و كسى كه علم اولين و آخرين به او داده شده در
دعايش مىگفت: يا آنچه را كه بدان در علم غيبت- از آنچه كه از او استشمام
مىكنى[4]-
برگزيدهاى، پس سئوال از حق تعالى به گرامىترين اسماء و شايستهترينش نسبت به او
(تعالى) در اسباب اجابت و رسيدن به مقصود مؤكدتر و محكمتر است، و اين همان است كه
دلالتش بر وى كاملتر است، و چون اين را نيافتيم؛ دلالت بر عدم ظهورش از جانب حق
تعالى دارد.
871/ 3 و اما از راه عقل؛ براى اين كه تعريف حق مر خودش را جز با
واسطه امكانپذير نيست.
872/ 3 اما از راه شرع؛ بيان الهى است كه:
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ
حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ، يعنى: در خور هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد مگر به وحى
(در خواب) و يا از پس پردهاى و يا آنكه فرستادهاى فرستد و به اجازه او هر چه
خواهد وحى آورد (51- شورى).
873/ 3 و اما از جهت ذوق (مكاشفه)؛ براى اين كه كمترين چيزى كه خطاب
بر آن متوقف است يك حجاب است كه عبارت از نسبت مخاطبه است و خطاب از لوازم تجلى