نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 138
سبب وجودى است كه آن غير او است، زيرا يا
صفت موجود است- چنان كه نظر نارساى اهل ظاهر اين است- و يا موجود صفت وجود است-
چنان كه اين ذوق (مكاشفه) اهل تحقيق است- و هر چه كه موجود شدنش به واسطه غير باشد
واجب الوجود نيست[1].
269/ 3 گفته نمىشود: وجود عين موجود است- يا مطلقا (وجود عين موجود
است)- مانند اعتقاد دو شيخ اهل كلام[2]- و يا فقط
در واجب- مانند اعتقاد حكيم- بنابر اين از موقوف بودن موجود بودن واجب بر وجود؛
موقوف بودن او بر غير خود لازم نمىآيد، زيرا در اين مقام سبب بودن اعتبارى است،
چون هيچ حقيقتى بين شئى و ذات خودش وجود ندارد، چنان كه گفته مىشود: قائم به ذات
خودش است.
270/ 3 چون گاهى از راه جدل گوييم: اعتقاد دو شيخشان مبنى بر اشتراك
لفظى در وجود است و اين قطعا باطل است و در جاى خودش به عدم زوال مطلق آن هنگام
زوال اعتقاد خصوصيت آن و اين كه مورد تقسيم معنوى است آمده، و مذهب حكيم گفتار او
را باطل مىكند كه: مطلق آن معقول ثانوى است كه در مقام موجود شدن برابر آنچه كه
در خارج به ازاى او است پديد مىآيد، و اين كه تخصيص دهنده وجود كه عين واجب تعالى
است؛ اگر ذاتى واجب باشد مركب بوده و اگر عين واجب هم باشد او (واجب) معروض تخصيص
قرار گرفته است، پس حقيقت واجب وجود مطلق است نه آنگونه كه گفته، و اين خلاف فرض
است.
271/ 3 گفته نمىشود: خصوصيت او به واسطه عدم اقتران و جفت بودن
ماهيتى از ماهيات است، پس حقيقت واجب نزد آنان مجرد است نه مطلق، با اين همه قيد
عدمى مفيد تركيب وجودى نيست.
272/ 3 چون گوييم: معروض تخصّص و مخصوص شدن همان مطلق است، و پيش از
اين بيان داشتيم كه ماهيت مجرد- به اتفاق همگان- وجودى ندارد؛ و حق متعال- به
اتفاق
[1] - زيرا يا صفت وجود است يعنى اين كه وجود به ذات
خود قائم است و مفهوم موجود بودن مصدرى از آن جدا مىشود، وگرنه به حسب واقع و نفس
الامر؛ موجود و وجود يك چيزاند و اصلا بين آن دو جدايى و فرقى نيست.