حجّ شد و به تمام شهرها و اطراف و اكناف مملكت فرمان فرستاد
كه، فقهاء، علماء، قاريان قرآن و امراى ارتش، در آن سال براى حجّ به مكّه بيايند،
هارون، خود، راهى مدينه شد.
علىّ بن محمّد نوفلىّ
ادامه داد: پدرم برايم نقل كرد كه علّت سعايت و بدگويى يحيى بن خالد برمكىّ (وزير
هارون) از موسى بن جعفر نزد هارون الرّشيد اين بود كه هارون فرزند خود، محمّد
امين، را براى تعليم و تربيت به جعفر بن محمّد بن أشعث[1] سپرده بود، و يحيى از اين موضوع
ناراحت بود و با خود مىگفت: بعد از مرگ هارون، خلافت به امين مىرسد و طبعا جعفر
بن محمّد بن- اشعث و فرزندانش بر سر كار خواهند آمد و دوران قدرت من و فرزندانم تمام
خواهد شد، لذا به فكر چاره برآمد، يحيى مىدانست كه جعفر شيعه است، بدين منظور باب
دوستى و مراوده را با او باز كرد و چنين وانمود كرد كه او نيز شيعه است، جعفر نيز
(غافل از همه جا) از اين موضوع خوشحال بود و زير و بم كارهاى خود را در اختيار
يحيى بن خالد برمكىّ قرار مىداد و عقيده خود را در باره
[1]- در باره جعفر بن محمّد بن أشعث در صفحات
آينده توضيح مختصرى خواهد آمد.