خاطر حاضر گرداند[1]
جاهايى را كه حضرت در آنها تردّد نموده و آنكه هيچ موضع قدمى نيست مگر آنكه جاى
پاى مبارك اوست، پس نبايد پا بر جايى گذارد مگر به آراميدگى[2]
و خوف و[3] متذكّر
شود رفتار وگامهاى آن حضرت را در كوچهها و تصوّر كند خشوع و آرام او را در رفتار
و آنچه را خداى عزّ وجلّ در دل او جاى داده از عظيم معرفتِ خود و بلند گردانيدن
ذكر وى به حدّى كه اسم آن حضرت با اسم خداى[4]
مقرون گرديده، و هركه هتك حرمت او نمايد- اگرچه به آوازبلند كردن باشد- عمل او
باطل خواهد بود.
و هرگاه ترك حرمت شريعت او بشود- اگرچه در[5]
دقيقهاى از دقايق باشد- ايمن نمىتوان بود كه به عدول از طريقه آن حضرت ممنوع
گردد[6] از
ملازمت وى. و بايد كه امّيد عظيم به اين داشته باشد كه خداى او را ممنوع نسازد از
بركت ملاقات آن حضرت بعد از آنى كه ايمان را روزىِ او گردانيده باشد و او را از
وطن خود بيرون آورده باشد كه زيارت آن حضرت را]m
.a 821[ بكند
از راه محبّت به وى و شوق ملاحظه آثار و در و ديوار او.
و هرگاه به مسجد برسد متذكّر آن شود كه اوّل چيزى كه در آن عرصه
برپاى داشته شده واجبات الهى است. و بايد كه طمع آن در رحمت خدا به داخل شدن شهر
عظيم گردد در حالتى كه با خشوع و تعظيم باشد و چه سزاوار است آن مكان به استدعا
نمودن خشوع از دل هر[7] بنده
مؤمنى.
و امّا زيارت آن حضرت؛ سزاوار آن است كه در برابر آن بايستد و در
حالت وفات زيارت كند آن حضرت را مانند زيارتِ او در حال حيات و نزديك قبر او نرود
چنانچه