هرگاه استقبال قبله كنى از دنيا و آنچه در
اوست و از خلق و به آنچه مشغولند مأيوس باش. و فارغ ساز خود را از هر شغلى كه باز
دارد[1] تو را از
خدا. و ملاحظه كن به باطنْ عظمت خدا را و ياد كن[2]
ايستادن خود را در برابر او در روزى كه امتحان هر كسى خواهد شد به عملى كه بيشتر
كرده و بازگشت همه به خدايى كه مولاى به حقّ همه است خواهد شد. و بايست در برابر
او بر[3] پاىِ خوف
و رجا[4].
فصل [قيام در نماز]
و امّا قيام عبارت است از ايستادن در برابر خدا به بدن و دل، پس بايد
كه سر تو- كه رفيعترين اعضاست- متوجّه زمين و افتاده و[5]
در پيش باشد. و سر را از بلندى به پيش افكندن تنبيهى باشد بر اينكه دل را بر تواضع
و افتادگى داشتهاى و از سركشى و تكبّر بيزارى. و بايد كه به خاطر آورى خطر
ايستادن در برابر خدا را در روز قيامت در وقتى كه در معرض سؤال باشى. و بدان كه
الحال نيز در برابر او ايستادهاى و او مطّلع است بر تو.
پس اگر عاجزى از[6] معرفت به
كنه عظمت او[7] طريقى
بِايست كه دربرابر بعضى از[8] پادشاهان
زمان مىايستى، بلكه در تمامى ايستادن در نماز فرض آن بكن[9]
كه مرد صالحى از اهل تو يا[10] كسى كه
رغبت دارى كه تو را[11] به صلاح
بشناسد ملاحظه تو مىكند و ديدهبانى تو مىنمايد؛ زيرا كه در اين صورت از ترس
آنكه آن مرد عاجز