مغزى كه مطلوب است، پس نهايت ايستادگى در
اين مىنمايد و استقصا در[1] شعبههاى
آن مىكند و باطن او خراب و آلوده به پليدىهاى كبر و عُجب و جهل و ريا و نفاق
مىباشد.
فصل [در طهارت نفس و بدن]
سزاوار از براى عاقل آن است كه هرگاه به بيت الخَلاء رود از براى
قضاى حاجت متذكّر شود نقص واحتياج را و آنچه مشتمل است بر آن از كثافتها و به
تقريب استراحت افتادن نفس در]m .b 79[ وقت بيرون رفتن كثافات و آرميده شدن[2] خاطر از پليدى آنها و صلاحيّت
داشتن قلب از براى ايستادن بر بساط خدمت و قابليّت مناجات با خداى عزّ وجلّ [و]
متذكّر شود خوارى دنيا و مآل عاقبت شهوتها و لذّتها و تنعّمهاى آن را.
و در مصباح الشَّريعة از حضرت امام جعفر صادق 7 روايت شده
كه فرمودند:
مستراح را از براى آن مستراح مىنامند كه نفسها از گرانى نجاستها و
فارغ شدن از كثافتها و پليدىها به استراحت مىافتد. و مؤمن در آن وقت عبرت
مىگيرد[3] به اينكه
آنچه خالص متاع دنياست عاقبت و مآل آن چنين مىشود، پس به انحراف از دنيا به
استراحت مىافتد و ترك آن را مىكند و نفس و قلب خود را فارغ مىسازد از مشغول به
آن بودن و ننگ مىدارد از جمع[4] و اخذ آن
چنانچه ننگ مىدارد از نجاست و غايط و كثافت. و فكر مىكند در نفس خود در حالتى[5] كه محترم و معزّز بود چون در اين
حالت خوار و زبون شده! و مىداند كه تمسّك به قناعت و تقوا از براى او مورث راحت
دنيا و آخرت است؛ زيرا كه راحت در خوار داشتن دنياست و در فرار نمودن